شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۶ شهریور ۶, سه‌شنبه

یک عاشقانه از قدیم (1)

سرخ پوست آبی ِ چشم آتشین من

مسیحایمی!

مسح‌ام کن که پر در آرمْ پر ِ سیمرغ

آتش بگیرم

بیایم

ققنوس بیایم

طواف‌ات کنم

کباب شوم در آتش گیسوان‌ات

سیرت کنم...

سِیرت که می‌کنم

سر بر آرم از خاکسترم

آواز بخوانم در مدح‌ات

سرخ پوست آبی ِ چشم آتشین من!

دریای سُرخمی!

البرز ِ من قامت‌ات

صحرایِ تموزمْ آغوش‌ات گرم

(دلیل ِ تشنگی‌ام)

بارانِ مازندران‌ام

نگاه‌ات، بوسه‌ات، دست‌ات

خلیجم من تو را، که حلقه ‌کنی دست‌هایت به دور شانه‌ام

عبادتگاهمی روبرویم که می‌نشینی

جهانِ من بی‌وطنی

وطن ِ منی

سرخ پوست آبی ِ چشم آتشین من!

خورشیدمی!

حلقه حلقه می‌چرخم‌ات

می‌گردم‌ات

سماع می‌کنم

ای از شعر مولانا بهتر...

سرخ پوست آبی ِ چشم آتشین من!

چه وقت بوده که حقیقتی شیرین اشتباه‌اش هم شیرین باشد؟

تو وقتِ حلاوتی!

غلط دیدم‌ات زیبا بودی

دیدم‌ات زیباتر بودی.

نبینم‌ات زشتم...

ببینم‌ات شاعر!

شاعر زیباست، چون تو شاعری

قصه زیباست

قصه‌ی تو باشد هوش‌ربا.

سرخ پوست آبی ِ چشم آتشین من!

دلیلمی

معنایمی

حالا فریادِ عصیان‌ام را به من دادی

حالا پای ایستادن‌ام را

حالا قلم‌ام را به من دادی

تا بنویسم برای تو

به خاطرت

بنویسم

بتوانم بنویسم

جهانی که تو در آنی باید که زیبا باشد

باید که آزاد...

سرخ پوست آبی ِ چشم آتشین من!

همه زیستنمی...

من تو را می‌زیم.

از آنِ توام.

تو اگر دلیل ِ منی

من آنچه‌ام می‌گوئی

تو اندیشیده‌ای مرا

سرخوشانه به احترام‌ات برمی‌خیزم

سرخ پوست آبی ِ چشم آتشین من!

به احترام‌ات آواز می‌خوانم

شعر

به احترام‌ات می‌گویم

که شاعری.

سرخوش ِ هستنم که هستی!

گیسو آتش لبخندْ خورشید چشمْ آتشین افسانه‌ی حاضر

23/11/1384

برچسب‌ها:

Comments


۱۳۸۶ شهریور ۱, پنجشنبه

بازی در هزارتو

هزارتوی بازی منتشر شد.

خب... کم پیش می‌آید اسم بازی به گوش‌ام بخورد و چشم‌هایم برق نزنند. اصولا در اوقاتِ فراغتِ بعضاً طولانی (یا گاهی هرقدرش طولانی!) زنده بودن، بهترین کار ممکن بازی کردن است...* و چون به قول آقای گوگول عزیز "دنیای ملال‌انگیزی است"، بازی‌های پرهیجان حسابی لذت‌بخش می‌شوند این مدت.

خب! بازی در هزارتو هم که تا بوده هیجان‌ خاص خودش را داشته...

پس این هم بازی من در هزارتوی مردادی:

اِشکِنَکِ قایم‌باشک

پ.ن.: اگر موسیقی یاد شده در داستان را نشنیده‌اید و دوست دارید بشنوید، این است:

Franz Schubert:

German Dance D 783, No. 10

(تنظیم برای ویلن و پیانو)

این اجرا را از آرشه می‌گیرید.

پ.ن.2: گمان‌ام همه‌مان واژه‌ی "اشکنک" (Eshkenak) را وقت بازی‌های بچگی (و شاید حتی بزرگی!) شنیده باشیم، اما اگر کسی احیاناً نشنیده:

وقتی کسی در بازی آسیبی می‌دید یا بین بازیکنان دعوائی پیش می‌آمد و یکی حسابی بور یا کبود! می‌شد، بقیه‌ی بازیکن‌ها برای اینکه مصدوم عاطفی/جسمی را دلداری‌ بدهند یا از دل‌اش در بیاورند و بازی را پی بگیرند دَم می‌گرفتند: «بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره».

در فرهنگ عمید آمده که "اشکنک" شکلی دیگر از "اشکلک" (که "اشگلک" و "اشکله" هم ثبت شده در جاهای دیگر) است به معنای "شکنجه" (چوب لای انگشتان گذاشتن).

پ.ن.3: نفوذناپذیری آقای دلونِ سامورائی را به خاطر بیاورید... و ابهت کورلئونه‌های کبیر... یا ظرافت و هوشمندی اسطوره‌ای که اسم‌اش هولمز است... و جسارت ریچارد هَنِی را... یا...

من که هر بار این‌ها و ده‌ها همتای دیگرشان را به یاد آورده‌ام (حتی سادگی اعصاب‌خردکن اما خطرناک خانم مارپل!) در حسرت داشتن یک تجربه‌ی دزد/پلیس‌بازی سوخته‌ام...

به‌هرحال، پیشنهاد می‌کنم به یاد که آوردید، این یادداشت هیجان‌انگیز سپینود گرامی را حتما بخوانید:

مافیا؛ تحلیل، دروغ و هنر بازیگری

* حالا اینکه دستامونو روی سر می‌ذارن، اینکه باهامون هیچ‌کاری ندارن (یا برعکس ِ رادیکال‌اش!)، اینکه تو بازی‌شون رامون نمی‌دن، اینکه سر به سرمون می‌ذارن، خودش بخشی از بازی‌ست. منتها به نظر می‌رسد بخش مزخرف طولانی‌ترش و کمثل الکنار دیوار جلوی کلاس لنگ در هوا ایستادن وقت زنگ تفریح!

(گرچه تقریبا شک ندارم این یکی نیازی به توضیح ندارد، اما برای رعایت حقوق حقه‌ی صاحب اثر: دو خط بالا غصب شده! از «جبر جغرافیائی» آقا محسن نامجو.)

Comments


۱۳۸۶ مرداد ۲۱, یکشنبه

چه فرقی دارد...

روز و شب که چیزی نداشته باشد

برای تفاوتی...

شانه‌ای...

چه فرقی دارد شب و روز؟

نه دستی، نه چشمی، نه حنجره‌ای...

روزی که چشم باز شود وُ

به پلک زدنی

کسی نباشد برای دیدن...

کسی نباشد دیدنی.

روز و شب چه چیزی دارد برای تفاوت؟

آدم ِ تنها چه فرقی دارد...

23/2/1385

بازنگری و بازنویسی: 26/11/1385

برچسب‌ها:

Comments

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter