شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۹۱ آبان ۲۳, سه‌شنبه

شعررررریدن

دل‌ام پیچیده بود، شعری می‌خواست در ریدن به وطن ریدن به روزگار ریدن به روزگارِ وطن
دل‌ام ناب‌سنده‌ی خشکِ صد سال پیش نمی‌خواست
که ریدنِ میرزاده و ایرج خالی‌م نمی‌کرد
دل‌ام می‌رفت برای گه‌مالی امروزی
بابِ ریدِ‌مالِ جاری...
و من از ریدن می‌ترسیدم

چرا اگر کسی بگوید ریدم به وطن
اَخ و پیف و بی‌شعورِ نفهم؟
برای ریدن باید بلندپایه بود؟
ریدن به اندازه‌ی کافی راه‌گشا نیست این‌روزها که همه راه می‌گشایند؟
همه قُل‌قلِ ایده
سر هر کوچه تخته می‌فروشند
به چه کلُفتی، تخته‌های نجات
همه در فکر برون‌رفت
من اما دل‌ام می‌خواهد برینم به وضع موجود
ملولم و رسوب کرده ملال روی ملالت‌ام
مشام‌ام بوی شاش گرفته
این که از سر و هیکل‌ام بالا می‌رود گُه اگر نیست لابد بوی بهبود است از ساعتِ بیست

لهیده‌ام از صندلی
بلند می‌شوم مثل بخار تاپاله
بیرون می‌روم از اتاق
کباب توی تلویزیون است و بوش پیچیده توی خانه
جا می‌خورم
اجاق خالی‌ست
پدرم خوابیده روی صندلی و چُس‌اش اتاق را گرفته
ـ پدر
ـ بله؟
ـ ریدی!
ـ سال‌هاست پسرم
سی سال پیش هم مادرم مرا رید روی این مرز پر گه‌عر

چرا نمی‌توانم شعری برینم باب این روزها؟
من به گه نشسته‌ام. نباید این را بگویم؟
چاره چیست؟ چاره نیست؟
راهکار من ریدن است
نخبه‌وار ریدن
همان‌جا که بلندپایه‌گان ریده‌اند
یا برای ریدن باید وِی بود؟ یا ایشان؟ یا حضرت یا جناب؟ یا شخص ویژه؟
یا در شٱنِ تِرکمان من نیست از ریدن نوشتن؟

چاک‌ام چاک خورده و
اشک‌ام دارد در می‌آید
زور می‌زنم که در بیایم
کُند می‌شوم
یبس‌تر از دیروز
یبوستِ ملال گرفته‌ام
روزگار مانده سرِ دلِ من
من که خوبم
من که ماهم
من که تحصیل‌کرده
من که دانشگاه را نیمه‌کاره رها کردم تا به خودم ببالم
یا به خودم بمالم
تا بغرّم دانشگاه به تخم‌م
تا دیگران مدرک‌شان را لوله کنند
تا هرجا زر مفت زدم بکنند توی کون‌ام که خفه، ما مدرک‌داردارتریم
بعد، از لای لنگ‌ام مدرکِ نگرفته‌ام را بکشم بیرون که بیّاه

من گیر کرده‌ام
من که فعالِ اجتماعی بودم و حالا مفتخر که منفعلِ اجتماعی
من که مَنگول اقتصادی بودم و حالا مستحضر که مفعولِ اقتصادی
من که سبیل‌ام دسته داشت و خودم ادب
من که نرّه‌خر صدا
من که مٱخوذ به حیا
من که از گل بهترم
و دوستانی دارم بهتر از شاخ چنار، کلُفت‌تر، زرنگ‌تر
همه به ریشه‌زن، همه به عمق‌رو
ما نفس‌های عمیق می‌کشیم و با سر می‌رویم توی ماتحتِ دانش
تا ته‌تهاش، جوری که بیرون نیاییم
کسی گوزگوز ما را می‌شنود؟
ما که از گل بهتریم
خوشحالیم، شاد و خندانیم
خبر داریم که روزگار می‌گذرد
خبر داریم که:
ای دلِ گاییده فردا به شود شاش توش مکن
من که حتی با حافظ شوخی می‌کنم
من که از دِق شوخی می‌کنم
حتی با براهنی هم شوخی می‌کنم:
عَن که ندانی که چیست گرفته‌ام ایرانه خانم لاشی
ایرانه خانم عنتر، ما در پناه بال‌های که امروز می‌دهیم، ایرانه خانم نکبت

ما
با رفقا، همه‌جوان و آینده به‌گا
می‌نشینیم و از هم ایرادهای زبل‌خانی می‌قاپیم
از بیخ نقد می‌کنیم زیر و بالای هم را
ما متغیّرانِ غیورِ تغییردهنده‌
ما صلح‌طلبان کون‌گشادِ هار
ما خنجرزن‌های خجالتی
ما بلاسوخته‌های زبل
ما مؤدب‌باش دیوث‌ها
ما دولّاهای شترسوار

ما می‌خواهیم میراثِ مشروطه را بیاویزیم به گردن‌مان
کنار پلاک فروَهر
سر قبر کورش
وسط مرز پرگهر
ما دست‌می‌اندازیم که بگذرد روزگار
ما بچه‌زرنگ‌ها به صلابتِ ایرانِ جوان
همه شاد و خوش نغمه‌زنان
یار دبستانی می‌خوانیم
بازمی‌چسبانیم پاره‌های مام وطن را
"غضنفر" را خر می‌کنیم یا الاغ یا بی‌غیرت
اما خر می‌کنیم و الاغ و بی‌غیرت

ما می‌مُدِرنیم، ما می‌تَجَدّدیم
ما که روی توالت‌فرنگی می‌تَساهلیم
کون‌‌پاک‌کن‌مان هم دستمال‌گلدار محصولِ اقتصادِ مجامِعتی
بعد، با دل راحت، از راه دور بفرما می‌زنیم که بیا بُکُن اِی خارج!
چون ما که از گل بهتریم
می‌خواهیم انقلابِ صدساله را به‌سرانجام برسانیم
ما خیابانِ مصدق می‌خواهیم
اما کون‌اش را نداریم که صادق باشیم
کون‌اش را نداریم که حتی پشت چراغ‌قرمز بایستیم
ما زبل‌ها عجله داریم
وقتی بحث‌مان تازه گل انداخته
وقتی مملکت صاحب ندارد
وقتی فاتحه‌ی قانون خوانده شده
ما کون‌اش را نداریم که کِش نرویم
ما که درِ هم می‌مالیم
ما که بالٱخره باید نان بخورم
ما که حساب نان و عقیده جداست
ما که اگر از نان خوردن بیافتم چه؟
ما که کتاب خوب است، اما حد دارد.
ما که درست می‌گویی، اما نه!
ما که ما که ما که
ماکه ماکه از گل بهتریم
چرا نباید برینیم؟
این‌روزها همه می‌رینند
من چرا نباید برینم
به ما که از همه بهتریم
به ما فقط
ما که فقط ما یادمان می‌آید
ما که بی‌معرفت چرا زنگ نمی‌زنی؟
ما که گول‌نخور
ما که از گل بهتر

دل‌ام می‌خواست شعر بهتری داشتم
باز می‌کردم پنجره را و یادِ چالِ مستراح نمی‌افتادم
دل‌ام می‌خواست وضع موجود تا دسته به‌م نرفته بود
چیزی قشنگ می‌نوشتم
با وزن و مَزْن و قافیه‌ی شیک
اما حالا که ریده شده به بادیه
حالا که کم‌کم فسیل می‌شوم در رسوبِ عَن
چه را نباید بگویم؟
من که دارم می‌ترکم
چرا نباید بگویم شاشیدم به این دنیا؟
چرا صدای همه در بیاید؟
چرا همه این‌قدر پَهن شده‌اند؟
چرا همه‌چیز برمی‌خورد؟
چرا شما که نه
ما نه
ما که از گل بهتریم
از همه قشنگ‌تریم
نه... نه...
نه! ما تا خرخره توی گهیم و من حقی ندارم بر تپه‌ی بلندپایه‌گان
من توی کوپه‌ی درجه‌ی سه سفر می‌کنم
هرچند مفتخرم به صندلی کنار پنجره
بیرون را نگاه می‌کنم و می‌دانم می‌رسم به روزی بهتر
ما همه می‌دانیم
نه؟

من به ما نمی‌رینم مبادا شما فکر کنید خودم را جدا کرده‌ام
حساب حساب است و کاکا برادر
و بیست‌چهارهفت، همین‌قدر خارجی، همه مو را از ماست می‌کشیم بیرون
بس که ما زیرک
ما که نظر بده
ما که گوگل‌کن
ما اکانت‌دارهای فیس‌بوک
ما علیه وضع موجود
ما ایده‌های نو
ما خوب گیر بده‌ها
ما بقیه گه‌خورده‌اندها
ما تحلیل‌گرهای پشت‌وپَسَله‌بین
ما حساب بلدها، کتاب‌بلدها، ما پروست‌دارها
راستی، کتاب چه گران شده همین‌جور که ما رو کارِ هم و آن‌ها رو کارِ ما و فرهنگ
راستی‌تر گه خوردی! من اول بودم
ما خوب آینده‌نگرها
ما اول‌های اول‌دیده‌ی اول‌شروع‌کن
آخ، ما، ما، ما، ماااااا

ما مدام دل‌پیچه‌ی وطن داریم
ما آن‌قدر نگرانِ فردا، که وقت نداریم
ما کاربلدهای سخن‌ور که روی تاقچه می‌گوییم فیر و کرگردن
ما باکلاس‌ها
فقط ما
فقط ما که با کلاسیم
ما که دل می‌سوزانیم
ما از بس با کلاسیم حتی برای الاغ‌ها دل می‌سوزانیم
برای آن خری که از کتاب می‌ترسد دل می‌سوزانیم
ما برای آن‌ها که کون‌مان می‌گذارند هم دل می‌سوزانیم
برای آن‌ها که می‌خواهند سر به تن‌مان نباشد
ما بچه‌کونی‌های قرتی برای جوانمردهای بازومند
ما که، گلاب به روتان، روی روشنفکر بودن هم نداریم
ما خجالت‌زده‌ها
که به‌هرحال مدرکه را باید...

راستی! من که دانشگاه را ول کرده‌ام حق دارم به کسی بگویم برو توی کون من؟
من می‌خواهم توی کون‌ام بزرگ‌ترین و زیباترین هتل‌های جهان را بسازم
اولین در خاورمیانه
تا عالم و آدم بروند توی کون من همان‌وقتی که خودم می‌روم توی کون یکی دیگر
تا بزرگ‌ترین شگفتی‌های جهان را بسازیم
ما که جیک و جیک می‌کنیم عجیب هشتم
و کون من عجیب نه‌م
و آن‌که من به کون‌اش می‌روم عجیب ده‌م
اصلاً چرا تمام عجایب ایرانی نباشد؟
ما که حق داریم
ما که تاریخ پرشکوه داریم
ما که نظر شخصی ِ محترم داریم
ما خیلی‌زرنگ‌ها
ما ملّت شریف
ما ملّت نجیب
ما که خلیج‌فارسی داریم تا برینیم توش
چرا عجایبِ ده‌گانه نداشته باشیم؟
ما که از پس خیلی کارها برمی‌آییم
دیدید؟ من هم ریدم به این وطن
ریدم به این روزگار
ریدم به ما
ریدم به من

برچسب‌ها:

Comments

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter