شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۶ مرداد ۷, یکشنبه

پرشین‌بلاگی‌های جهان متحد شوید! (و باقی قضایا)

شبحی بر فراز سرمان می‌بارد... یا به بیانی دیگر، نواخته شدیم، حسابی.

من یکی که واقعا شیفته‌ی این مستٱجرنوازی پرشین‌بلاگ شده‌ام. قبلا به قطع موقت آب و برق و نفس و گاز گرفتن و اجبار به زاغ چوب زدن و این چیزها راضی می‌شد، ولی انگار امسال که تابستان حسابی آب‌روغن قاطی کرده (مثلا، همین الآن که دارم می‌نویسم باران مبسوطی‌ در حیاط‌خلوت می‌بارد) و به تبع آن تابعان‌اش، پرشین‌بلاگ هم برای کم نیاوردن تصمیم گرفته به قولی یک حال حسابی پخش کند! می‌دانید که هک!؟ شدن‌اش را می‌گویم. هک شدن می‌گویم و هم‌نوا با پارانویائی صادق به اسباب‌کشانیده شدن فکر می‌کنم... به‌هرحال چه فرقی می‌کند به حالِ خانه‌به‌دوشی که باید با تق و توق در و قابلمه والس برقصد. مخلص کلام، نه که خیلی خواننده داشتم، با این مراسم تخریب، نمردم و 0 تا! در روز را هم چند روز دیدم.

به‌هرحال، من که از اینجا تکان نمی‌خورم (تا وقتی نشود کلهم مکتوبات این وبلاگ را به جای دیگری انتقال بدهم یا صاحب‌خانه بشوم... راستی! مظنه‌ی مسکن (واقعی ِ آجردار!) که دست‌تان هست؟ من نمی‌دانم چرا هر بار اخبار جدید را می‌شنوم هی مخلص تحریمی‌ها می‌شوم!!!).

پ.ن. این بند: ای دوستانِ خواننده، این جنازه* نمرده! کافی‌ست به جای “.com” یک “.ir” بگذارید تا همه‌چیز به نوعی مثل اول‌اش بشود (من با این توهم "همه‌چیز مثل اول‌اش بشود" هیچ‌وقت نمی‌توانم کنار بیایم. پا بدهد یک چیزی درباره‌اش می‌نویسم، ولی علی‌الحساب، واقعا یعنی چه؟ مگر می‌شود؟ شوخی تلخی است! / به‌هرحال درباره‌ی این تغییر دامنه می‌شودها!).

* پرشین‌بلاگ

* * *

باید از خنده فروافتاد. افتاد... باید از ته دل خندید، طوری که با هر "قه" یک دم کامل خالی شود و برای "قه" بعدی نیاز به دم تازه باشد و چون بحثِ "قهقهه" است آدم نفس‌بر بشود. دهان آن‌قدر باز شود که فک تقی صدا کند و انگار همان وامانده قفل بماند و عضله‌های گونه کش بیایند و فشار به شقیقه و گردن بدود. رگ‌های گردن ورم کنند و شکم و سینه (انگار آدم توی دلیجانی چهاراسبه بر سنگلاخ) بالا و پائین بروند. زانوها سست شوند و آدم فرو بیافتد. از خنده بیافتد. بیافتد روی زمین و به خودش بپیچد و اشک توی چشم‌هایش جمع شود و میان قهقهه با دَم‌های خفه خودش را زنده نگه دارد و چنان بخندد که عضلات منقبض گردن از درد حال انفجار پیدا کنند.

این شرافتمندانه‌ترین راه حقیرانه نمردن است: خندیدن به هملتی که مچل یک روح شده (و تقاص فضولی در کارهای ننه‌اش را پس می‌دهد) و سهرابِ بیچاره و مغروری که نشان سرخ‌اش را پنهان می‌کند (لابد از ترس اینکه گیر مک‌کارتیست‌ها بیافتد) و فاستوس فلک‌زده‌ای که از عشق "هلن ِ پاریس" دستفروشی می‌کند پای بساطی که فاستوس را بر آن پهن کرده (و کلاه گشادی هم سر ابلیس بیچاره می‌گذارد که تق‌اش ته دبه کردن گوته در می‌آید) و لومان و یَنک پشمالوی بدبختی که روی زمین ِ سفتِ قرنِ انفجار خرابکاری می‌کنند و در شتک قاذورات خود و دیگران خفه می‌شوند به جرم کوتاهی!

و این‌ها سرنوشت خیلی از ماست، شاید...

باید از خنده فرو افتاد و سنکُپ نکرد، از هیبت هراس تماشای خود در آینه در هیئت تک‌تک این قهرمانان!

وقتِ مدام فروافتادن و برخاستن و لگدمال شدن و فرو افتادن و لگدمال شدن و برخاستن و لگدمال شدن و فرو افتادن و برخاستن ، باید از ته دل خندید و با صدای بلند فریاد زد Ridi Pagliaccio!”

* * *

اگر وقت بشود حتما باید یک بخش دیگر «تاریخ موسیقی راک، در اتاق من!» برای Scorpions هم بنویسم. اما علی‌الحساب دعوت‌تان می‌کنم به شنیدن این قطعه که سال‌هاست دوست دارم گهگاه با صدای بلند و بسیار بلند بشنوم:

Walking On The Edge

Music: Rudolf Schenker

Lyrics: Klaus Meine

Welcome to a trip

Into my hurt feelings

To the center of my soul

You better bring a light

To find the house of meanings

In the labyrinth of yes or no

For you, life is just like chess

If you don't make a move

You'll lose the game like this

Cause you, you're walking on the edge

You, you chose the way of love and pain

You, don't you see the bridge

I've built for you, it's just one step to start again

Welcome to a trip

Into my emotions

To the language of my heart

You're sailing on a river

That becomes an ocean

Which you can only cross with love

For you, life is just like chess

If you don't make a move

You'll lose the game like this

Cause you, you're walking on the edge

You, you chose the way of love and pain

You, don't you see the bridge

I've built for you, it's just one step to start again

برچسب‌ها:

Comments


۱۳۸۶ تیر ۲۵, دوشنبه

تا من بماند و حسرتِ باد...

این می‌شود تمام زندگی‌ام:

شعرهائی که نمی‌سرایم.

شعرهائی که می‌سرایم وُ دور می‌ریزم

انبار می‌کنم.

شعرهائی که می‌سرایم وُ می‌خوانم پیش ِ چشمان...

و شعرهائی که برای چشم‌ها می‌سرایم.

و شعرهائی که نیمه می‌خوانم

نمی‌خوانم برای چشم‌ها.

و شعرهائی که از چشم‌ها می‌کنم پنهان...

این می‌شود که تمام زیستن ِ من هراس...

شاعر نیستم

دزدم انگار،

که هیچ‌کس نباید صدای پای‌ام بشنود.

7/2/1384

بازنگری و ویرایش: 17/4/1386

ویرایش دوم: 18/4/1386

برچسب‌ها:

Comments


۱۳۸۶ تیر ۱۹, سه‌شنبه

تابلو

دلتنگی ِ تکراری از زوایایِ مکرّر ِ تکراری و تکرار ِ دلتنگی‌ها در زوایایِ تازه و تکرّر زوایا و دلتنگی و برهم‌کنش ِ دلتنگی و زاویه و دیدْ تا سرانجام، منظره‌ی دلتنگ زیستن

برچسب‌ها:

Comments

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter