تقدیم به .
خوانش ِ فراتر از متن
خوانش ِ متنی فراتر از خود متن
خوانشی گرانبهاتر از خود متن
خوانشی که متن را معنادار میکند.
خوانشی که معنای متن را دچار تحول میکند.
خوانش ِ بسط دهنده:
خوانشی که متن را میگستراند.
خوانشی که بالاتر از خود متن میایستد.
خوانشی که متن را زیر سوال میبرد تا متن را زیر و رو کند و متنیت متن را دچار تغییری کند که متن را نو به نو معنامند کند.
خوانشی به مثابه آفرینش:
کلمات هستند. خواننده کلمات را میخواند. اندیشهٔ درخشان او کلمات نامنظم را تبدیل به متنی منظم میکند.
کلمات هر کدام به خودی خود معنائی دارند. خواننده توان آن را دارد که به کلمات معنای جدیدشان را ببخشد.
خواننده: خالقتر از خالق متن
خلاقتر
خوانش به مثابه نوعی شهود، روشن بینی:
خطوط نانوشتهٔ متن، پیش چشمان خواننده جان میگیرند. رو میآیند. زبان به سخن میگشایند. متن خودش را اعتراف میکند؛ بیشتر از آنچه به نویسنده گفته، به خواننده میگوید.
خواننده از متن فراتر میرود، هنگامی که به اعماق متن غوص میکند.
خواننده متن را مجبور نمیکند. خواننده مهربانانه به متن اجازه میدهد باشد. نمیخواهد به متن معنائی را تحمیل کند و متن پیش چشمان خواننده به شکرانهٔ این آزادی و در پیشگاه این ادراک به رقص در میآید آوازخوانان.
﷼
نویسندهئی که خوانشگر خوبی باشد، آفرینشگر متونی میشود که مدام از خود فراتر میروند و در خود گرد هم میآیند و باز از خود فراتر میروند و... متونی گسترده. متونی زنده.
نویسندهئی که آگاهانه متونی میآفریند گسترده و بالدار. نویسندهئی که با کلمات مهربان است و کلمات در دستان ذهنش به رقص در میآیند.
* * *
تولدت مبارک نقطه الف