شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۴ اسفند ۶, شنبه

واژه‌ها ...َند!

1 ـ نقیضه‌سرائی نمی‌کنم. پنجره‌ای را می‌بندم و از پنجرهٔ دیگری نگاه می‌کنم.

2 ـ نقیضه‌سرائی نمی‌کنم. پنجره‌ای را رها می‌کنم و از پنجرهٔ دیگری به تماشا می‌پردازم.

این دو شاید به ظاهر چندان تفاوتی با هم نداشته باشند.

به زعم من هر دو به ظاهر می‌گویند منظرهای مختلفی وجود دارند که هر کدام اطلاعات متفاوتی ارائه می‌دهند از امر مورد نظر؛ و اینکه، یک امر واحد می‌تواند در زوایای مختلف (و از منظرهای مختلف) تصاویری متضاد ارائه بدهد،‌ بی‌آنکه در خود دچار تناقض بشود.

با این‌حال چیزی در جملهٔ اول بود که به گمانم می‌توانست نوعی مانع باشد در بیان حداقل آنچه منظورم بود (این نکته را هم باید در نظر می‌گرفتم که حتی با دقیق‌ترین بیان نیز نمی‌توانستم (و شاید حتی حق نداشتم) انتظار داشته باشم حتما آنچه مورد نظرم بوده را خوانندهٔ دیگر دریافت کند.) و همین وادارم می‌کرد که جمله نخست را تغییر بدهم...

واژه‌ها به شدت فریبکارند!

اصل منظورم را دوباره و بدون رعایت هیچ حس زیبائی‌شناختی ( ادبی ـ و شخصی شاید) می‌گویم:

متناقض نمی‌نویسم. از پنجره‌ای (منظری) به موضوعی نگاه می‌کنم. از جلوی آن پنجره کنار می‌روم و از پنجرهٔ دیگری باز به آن موضوع نگاه می‌کنم. به خاطر همین تغییر زاویهٔ دید، دریافتم و در پی آن تعریفم نیز تغییر می‌کند. بی‌آنکه نقیضه‌گوئی کرده باشم.

بخشهائی از پاراگراف بالا به خاطر جلوگیری از طولانی شدن و نیز برای به زعم خودم زیباتر شدن جمله حذف شد و جملهٔ بلند اول این یادداشت، اولین نتیجهٔ نوشتاری آن فکر هم شد:

نقیضه‌سرائی نمی‌کنم. پنجره‌ای را می‌بندم و از پنجرهٔ دیگری نگاه می‌کنم.

با این‌حال "پنجره‌ای را می‌بندم" آزارم می‌داد. انگار به طور ضمنی (و با کنایه) می‌گفت "کاری را تمام می‌کنم"... در خود نوعی پایان داشت. انگار که بخواهم بگویم هر چه باید را از آن پنجره دیده‌ام و چیز دیگری برای دیدن نمانده بود که بستمش و سراغ پنجرهٔ دیگری رفتم.

اما منظور من اصلا این نبود. چون در واقع می‌توانم بارها و بارها به آن پنجره اول مراجعه کنم یا اصلا یک‌بار سراغ پنجره دوم بروم و دوباره همان منظر اول را برگزینم.

به ذهنم رسید بنویسم :

نقیضه‌سرائی نمی‌کنم. از روبروی پنجره‌ای کنار می‌روم و از پنجرهٔ دیگری نگاه می‌کنم.

اما در این جمله هم کلمات انتخاب شده آزارم می‌دادند. اطلاعات اضافی جمله را طولانی کرده بودند (بدیهی‌ست که روبروی پنجره می‌ایستم و به منظره نگاه می‌کنم. پشت به منظره از آن آویزان که نمی‌شوم!) و دو تا "از" در آغاز هر جمله هم، بد شکل به نظر می‌رسیدند و صدای خوبی نداشتند.

تصمیم گرفتم برای بخش دوم ِ جملهٔ اول "رها کردن" را انتخاب کنم. البته در آغاز چندان مناسب به نظرم نمی‌رسید و باید دلیل مناسبی برای قرار دادنش در جمله پیدا می‌کردم...

مناسب به نظرم نمی‌رسید، چون از طرفی "رها کردن" در اصل به معنی "آزاد کردن" است.

اما من تاثیری روی پنجره (منظر) نداشتم که با نگاه نکردن از آن رهایش (آزادش) کرده باشم (این‌طور هم نیست که وقتی من از یک منظر نگاه می‌کنم، کس دیگری نتواند از آن نگاه کند که بشود گفت من آن را برای دیگری آزاد گذاشته‌ام). همین می‌توانست مسیر جمله را کاملا تغییر بدهد.

در ضمن، "رها کردن" می‌توانست در معنی همانند "بستن پنجره" عمل کند. یعنی چنین به نظر آورَد که منظورم شناخت کامل تمام امکانات پنجرهٔ اول بوده؛ اما همان‌طور که در آغاز هم گفتم، به هیچ‌وجه نمی‌خواستم این تصور پدید بیاید که آن پنجره را "تمام کرده‌ام" و (حتما) دیگر سراغ آن منظر اول نمی‌روم.

با این‌حال دلایل جالبی پیدا کردم که قرار گرفتن "رها کردن" را در جمله تائید می‌کردند...

"رها کردن" در معانی "ترک کردن" هم به چشم می‌آید. چه در محاوره و چه در فرهنگ لغات رسمی در معانی "ترک کردن" می‌شود با "رها کردن" (و بالعکس) برخورد کرد و این دو می‌توانند به جای هم در جمله بیایند.

با این حساب می‌شد بدون نگرانی ِ استفاده از کلمهٔ غلط، "رها می‌کنم" را در جمله قرار داد.

از طرفی این‌بار و با این کلمه، چندان هم از شکل گرفتن تصور دیگر بازنگشتن به سوی پنجره اولی بدم نیامد. اول اینکه "رها کردن" پنجره آن معنی را نمی‌رساند که من توانسته‌ام همه امکانات آن منظر را بشناسم و "تمامش کرده‌ام" را به ذهن نمی‌آورد و دیگر، "رها کردن" آن منظر الزاما به معنی "مطلقا ترک کردن"ش نبود. این را نه رد و نه تائید می‌کرد. احساس کردم این دوگانگی به مذاق چنان جمله‌ای بیشتر خوش می‌آید...

تقریبا دلایل کافی داشتم برای آنکه "رها کردن" را در جمله قرار بدهم، با حدودی از اطمینان که نوعی عدم قطعیت مطلوب هم در جمله پدید می‌آوَرَد.

بعد از این بود که فکر کردم همین حس را به آخرین جمله آن مجموعه هم منتقل کنم.

خیلی از ما احتمالا درگیر تفاوت معنای "نگاه کردن" و "دیدن" بوده‌ایم(مثل "گوش کردن" و "شنیدن").

کسانی که با این دو واژه درگیر می‌شوند تعاریفی دارند و بنابر موضوع انتخابی. من هم تعریف و انتخابم این بوده و هست که نگاه کردن و گوش کردن، عمل متمرکزتر و هدفمندتر است. اما شنیدن و دیدن، عمل معمول، و بدون هدف و تمرکز خاص است؛ تقریبا مثل پلک زدن، اما به زعم من نه در آن حد ناخودآگاه...

به دنبال واژه‌ای برای قرار گرفتن در جای "نگاه کردن"، به "تماشا کردن" رسیدم. "تماشا کردن" در ذهنم نگاه کردنِ بازیگوشانه (کنجکاوانه، اما نه حتما به دنبال نکته‌ای خاص. نوعی نگاه سرخوشانه) بود.

پس با قرار گرفتنش در آن جمله، در ذهن خودم (به عنوان اولین خواننده پس از کامل شدن متن) می‌توانست چنین معنائی را ایجاد کند:

... به محض تغییر زاویهٔ دید، در منظره تازه، دنبال نکته‌ای خاص نمی‌گردم. تماشایش می‌کنم تا حرکاتش را ببینم و رفتارش را کشف کنم، بدون آنکه الزاما بخواهم خودم را محدود به کشف حرکت یا نکته‌ای خاص بکنم. تماشا می‌کنم و خودم را آزاد می‌گذارم در کشف نکات.

"تماشا کردن" را هم انتخاب کردم و نتیجه شد همان جملهٔ دوم که پیش از این یادداشت آمده بود.

واژه‌ها فریبکارند و این فریبکاری‌شان آدم را هم‌زمان می‌تواند نگران کند، خشمگین کند و به وجد بیاورد.

واژه‌ها شوخی‌بردار نیستند و هستند. به انسان‌‌های نازک‌طبع و رندی شبیه‌اند که شوخ و جدی‌ بودن‌شان را نمی‌شود به سادگی تشخیص داد. با آنها بودن بسیار لذت‌بخش است، اما خطرناک هم هست.

با آنها بودن لذت‌بخش و سرخوشی‌آور است، اما نمی‌شود در کنارشان خمیازه کشید و بی‌حواس بود؛ وقتی حرف می‌زنند و هستند، باید دقیق بود و هوشیار، تا بشود سرخوشی ناب حضور و وجودشان را لمس (و درک) کرد.

برچسب‌ها: ,



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter