شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۴ مهر ۱۳, چهارشنبه

...خوشی‌ها (یا "در ستایش هیچ")

بی‌خوشی‌ام را گاه دوست دارم. پیش از این بی‌خوشی‌ام گاه به ناخوشی می‌کشید و به پدرناخوشی و خلاصه کار بیخ پیدا می‌کرد. اخیراً بی‌خوشی‌های مدام توانسته‌اند شخصیت مستقل پیدا کنند و محبوب من بشوند و یاد بگیرند بی‌آنکه نیاز به چیز دیگر شدن داشته باشند، باشند.

از مزایای این بی‌خوشی‌ها سرخوشی‌های ساده‌ای است که در پی‌شان می‌‌آید. شنیدن یک موسیقی یا خواندن یک جمله لذت‌بخش یا حتی تبلیغ کوتاه یک فیلم، آن‌چنان سرخوشی‌ای پی این بی‌خوشی‌ها می‌آورد که دیگر جمع و جور کردنم کار هر کسی نیست.

سرخوش بودن کار دشواری است. به زعم من پیش‌درآمدهایش اغلب فالش از آب درمی‌آیند و بعد هم به جای سرخوشی پارازیت تحویل می‌دهند. اما سرخوش شدن نه!

می‌شود برای سرخوش شدن راه‌های زیادی پیدا کرد که تا یک لحظه قبل از نمایان شدن‌شان هیچ نشانی از به چشم نمی‌آمده.

یک جفت قاشق چوبی چینی می‌توانند بشوند چوب‌های کوچک درام و یک دست فنجان بلور و یا قفسه‌های نوار و کتاب و یک بخاری برقی کوچک و یک دف بشوند درامز... حتی در و دیوار خانه... می‌شود کل خانه را رقصان چرخید و ریتم را در خانه بسط داد.

سرخوشی است، بی‌آنکه دلیل مشخصی برای‌ش داشته باشی. نیم ساعت بعدش دوباره می‌توانی بی‌ خوشی بنشینی به تماشای در و دیوار.

بی‌خوشی گاه مزایایی در دل دارد ناگفتنی...

* * *

تا به حال شده با کلی ثروت کاغذین در یک کتابفروشی باشید و ندانید چه می‌خواهید؟

یا بروید در یک مرکز موسیقی و شور برتان دارد؟ مثلا ببینید (خیلی خوشم می‌آید بگویم یک کار جدید از فلان آهنگساز که سیصد سال پیش لید خداحافظی را سروده! در خودش یک مضحکه جذابی دارد که آدم را حالی به حالی می‌کند!) کجا بودم؟

بله! مثلا ببینید که چند اجرای جدید و بسیار عالی از یک اثر آمده و یا یک قطعه‌ای را پیدا کنید که خیلی دوست داشتید بشنوید و فقط درباره‌اش خوانده بودید و یا از فلان خواننده آلبوم جدیدی آمده و... ؟

و بعد از ذوق و خوشی اصلا هیچ کدام رانخرید و تا خانه هم شلنگ و تخته‌اندازان بیائید؟

اگر نشده یک بار بگذارید بشود. اسمش را شاید بشود گذاشت «چه‌خوشی»! چون منشا‌ء خوش بودن‌تان را نمی‌توانید پیدا کنید.

از این بهتر وقتی است که نه کتابی می‌خرید و نه موسیقی‌ای و سر راه هوس می‌کنید تمام پول‌تان را قهوه بخورید و یا آب پرتقال!

بعد می‌شود با خوشی‌ئی وصف‌ناپذیر تا خانه رقصان آمد و خواند: « خر برفت و خر برفت و خر برفت.»!

* * *

گاهی اوقات خوشی‌ها شرم آورند. این‌طور خوشی‌ها ناب‌ترین ِ خوشی‌ها می‌توانند باشند.

وقت‌هایی است که قاعدتا نباید خوش باشید، ولی ناگهان خوش می‌شوید. یک‌ خوددرگیری زیبا همراه این‌خوشی‌هاست وصف‌ناپذیر.

مثلا؟

مثلا یک بلایی دارد سر یک جمع که خودتان هم در آن هستید می‌آید که مسئول مستقیم‌اش خود جمع بوده.

مثلا فرض کنیم دسته‌جمعی و دور هم زده‌ایم طنابی که یک لوستر پانصد کیلوئی را بالای سرمان نگه داشته بود، پاره کرده‌ایم. آن لوستر هم دل‌ ای دل ای کنان دارد پائین می‌آید.

اخلاق و از این‌ دست حرف‌ها حکم می‌کنند که شما هم با پلک‌هائی پرّان و دستانی لرزان به بالا سر خیره بشوید و غصه بخورید. اما درست در همان لحظه یک خوشی نابی به شما دست می‌دهد و چشم‌هایتان را می‌بندید و دست‌تان را با اطمینان روی شکم‌تان می گذارید و غش و ریسه می‌روید از خنده.

باور کنید حتی به کتک خوردن‌اش هم می‌ارزد.

شک ندارم که یک مکاشفه ناب در آن لحظه صورت گرفته. اما متاسفانه تا به حال هیچ کسی که از زیر چنان لوستری سالم بیرون آمده باشد ندیده‌ام که بپرسم چه چیزی را در آن لحظه کشف کرده است.

گوش تیز کنید... بی‌شک بالاخره می‌شود صدای خنده یکی‌شان را در یکی از گوشه‌های دنیا شنید.

* * *

در عالم مستی، دوستی پرسید هیچ بهتر است یا پوچ؟

گفتم هیچ! چون هیچ، نیست. وجود نداشته و نخواهد داشت. چون با خودش تعریف می‌شود، به هیچ هیچ ِ دیگری هم نمی‌چسبد.

اما پوچ نوستالژیک است. حکایت از چیزی دارد که باید باشد اما نیست. جای خالی است. با چیز دیگری تعریف می‌شود. با پُری.

دوست دیگری گفت: هیچ از یک طرف دیگر همه چیز هم هست. همین جذابش می‌کند.

شرابش خوب بوده حتما!

* * *

بی‌خوشی لذات دیگری هم دارد. بی‌خوش می‌تواند بی‌مقصد هم بشود.

سرخوش برای حفظ سرخوشی‌اش مجبور است مسیری خاص را برود. مقصدی را باید بجوید که در آن سرخوشی اش ازدست نرود.

ناخوش، اوضاع بدتری دارد. یا باید دنبال مقصدی بگردد که ناخوشی‌اش برطرف شود( حالا معلوم هم نیست که آن مقصد یک ناخوشی دیگر باشد یا یک بی‌خوشی و یا سرخوشی).

ناخوش از ناخوشی‌اش فرار می‌کند و به هر چیزی غیر از ناخوشی حاضر چنگ می‌زند. حتی یک ناخوشی دیگر.

اما بی‌خوش، بی‌خوش است. دارد راهی را می‌رود. چون چیزی برای از دست دادن ندارد خیال راحت هم دارد. نه در پی حفظ سرخوشی است و نه فرار از ناخوشی. ناخوشی و سرخوشی هم برایش پیش می‌آید، اما هر دو گذرا هستند. بی‌خوش در حرکت است. نه فرار می‌کند و نه می‌جوید. قدم‌زنان پیش می‌رود. چون بی‌خوش است.

به همین نامفهمومی!

(ادامه دارد...)

برچسب‌ها: ,



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter