تماشای «بردمن» رو با این امید شروع
کردم که... تکونم بده، اثر خاصی روم بذاره، زیادی جذاب باشه. صدالبته دنبال یه
تٱثیر هیجانی یا اثری با اشارات عمیق و فلان و بهمان نبودم؛ انتظار داشتم همونجوری
تکونم بده که هر فیلم خوب دیگهیی. مثلاً... مقایسه نمیکنم، صرفاً برای مثال بگم
که چند وقتیه واقعاً بدم نمیآد فیلمی همون اثری رو روم بذاره که «چه کسی از
ویرجینیا وولف میترسد» گذاشت؛ تا آخرین لحظه نتونم ازش چشم بردارم و وقتی تموم شد
دلام بخواد دوباره و دوباره ببینمش (و البته اینها کمترین چیزهاییه که میتونم
دربارهی «چه کسی...» بگم).
بههرحال «بردمن» همین کمترینها رو هم
برآورده نکرد. به هیچوجه نمیتونم بگم فیلم بدی بود، نه! واقعاً خوشساخت بهنظرم
اومد، غیر از موسیقیش که هیچ به دلام ننشست خیلی چیزهای دیگهش رو دوست داشتم و
باز تٱکید میکنم که نهتنها فیلم بدی نبود، حتی برای یه بار دیدن فیلم خوبی بهنظرم
رسید... اما اینکه بخوام دوباره ببینمش، یا حالا که تموم شده بخوام چند دقیقهیی
بهش فکر کنم و تو سرم سبکسنگینش کنم، نه، خبری از این حرفها نیست. و... حتی میتونم
بگم بهنظرم میرسه شهرتی رو که پیدا کرده راه دوری با خودش نمیبره. راستش از
این باب کمی هم شاکیام. در واقع با اون انتظاراتی که اول گفتم سراغ هر فیلمی نمیرم
و انتظارات مذکور نتیجهی همین شهرت بود. واقعاً فکر میکردم قراره فیلم خاصی
ببینم و... گفتم، اینطور نبود. یه درام معمولی بود در حد و اندازهی باقی درامهای
خوب/معمولی هالیوودی؛ اما عالی نه، بهیادموندنی، برای من که نه.
باز هم نمیخوام مقایسه کنم، ولی فقط
چون توی فیلم حرفِ کارور بود زیاد یاد «شورتکاتز» آلتمن افتادم و... خب، اون
فیلمیه که فراموش نمیکنم و نمیتونم بهش نگم عالی، بیش از حد عالی. باز توی
فیلمایی که پارسال ساخته شده به «ویپلش» میتونم بگم خیلی خوب... اما «بردمن»...
خب امشب دلام میخواست فیلم خیلی بهتری میدیدم. یا دستکم فیلمی میدیدم که انتظار
زیادی ازش نداشتم، اونجوری حتی مهم نبود که بد از آب در بیاد... اما کمی حرصیام
بابت اینکه «بردمن» عالی از آب در نیومد و روی همین حساب حتی خوب بودنش هم بهنظرم
معمولی میآد.
برچسبها: یادداشتک