گفتم که حالا به میرحسین موسوی هم اعتقاد و اعتماد دارم. نمیگویم موسوی کاندیدای مطلوب من نیست، چون نمیتوانم بگویم کاندیدای مطلوبام چه کسی میتواند باشد که بتواند باشد.
تا دو ماه پیش تصمیم قطعی نداشتم برای اینکه به موسوی رٱی بدهم، اما خواندن مصاحبهها و سخنرانیهاش کمکم نظرم را تغییر داد. (پ.ن.: اگر این اتفاق پیشتر هم نیفتاده بود، حالا با شنیدن و دیدن حرفها و رفتارهای اخیرش دلایل خوبی پیدا میکردم برای گرفتن تصمیمی قطعی و رٱی دادن به او.)
باز هم میگویم که به تغییر اعتقاد دارم و از طرفی علاقه و امیدی به تغییر ناگهانی و ضربتی ندارم. موسوی کسیست که امیدوارم میکند به تغییر آرام و ریشهای و نظاممند.
بهخاطر آنکه زمانی گفته اصلاحطلب نیست نظرم برنمیگردد، چون میبینم از حمایت محمد خاتمی استقبال میکند. چون میبینم همان کسانی که امروز موسوی را رد میکنند به دلیل اطلاحطلب نبودناش، دیروز اصلاحطلبی را شکستخورده و ناامید کننده مینامیدند؛ چهار سال پیش میگفتند به اصلاحطلبی رٱی نمیدهند و امروز به کسی که میگوید اصلاحطلب نیست. راستاش حوصلهام سر رفته از این بهانههای بیبنیاد و رد کردن آنچه مشهود است به حکم تصورات.
بههرحال، موسوی از نظر من اصلاحطلب است، چون از طرفی معتقدم اصلاحات قبل از اینکه نماد یک حزب باشد یک کلمه است و به اعمال و رفتارهایی خاص اشاره دارد و با این نگاه موسوی اصلاحطلب به نظر میرسد و از سوی دیگر میبینم که خیلی از حامیان موسوی اصلاحطلبان (بهمعنای حزبی و غیر حزبیاش) هستند و این را هم به خاطر دارم که چهار سال پیش به مصطفی معین رٱی دادم هم به خاطر حامیاناش و هم خودش.
میرحسین موسوی اصلاحطلبانه حرف میزند و، به عنوان مثال، وقتی میگوید فرهنگ غیردولتی حرفاش را باور میکنم و پیش از آنکه کسی بخواهد خوشباور خطابام کند میگویم: تا وقتی که خلافاش ثابت شود. تا وقتی هم خلافاش ثابت نشده به حرفهایی نظیر «اگر خلافاش ثابت شد، آنوقت چه خواهی کرد؟» گوش نمیدهم. چون هم این اتفاق و هم عکس آن هر دو فعلاً یک وزن دارند و نمیخواهم برای خوشباور نبودن، بدبینی منفعلانه را دستآویز قرار بدهم. ترجیح میدهم حالا که هنوز فرصت انتخاب دارم، انتخاب کنم، حتی اگر گزینههایم محدود باشند و به فرض کمی مبهم. بههرحال بهتر از آن است که قهر کنم و به روزی بیافتم که در آن حق انتخابِ محدود هم نداشته باشم و خودم کاملاً مبهم بشوم؛ چیزی که بهنظرم نهتنها توهم نمیآید، بلکه نظر به شرایط و حرف و حدیثهای موجود، کاملاً محتمل و ممکن است آن هم نه در آیندهای خیلی دور. ترجیح میدهم انتخاب کنم و فعالانه منتظر بمانم. انتظار کشیدن چیزیست که همهمان یاد میگیریم، چه بخواهیم و چه نخواهیم. باید این را هم یاد بگیریم که انتظاراتمان را بیان کنیم و برای برآورده کردنشان فعال باشیم.
برای همینهاست که به میرحسین موسوی رٱی میدهم. چون این حس را به من میدهد که توان برآورده کردن انتظارات من و ما را دارد. اینکه چندان سخنور بیرقیبی بهنظر نمیرسد هیچ نمیتواند ناامیدم کند. خیلی از کسانی امروز همین را دستمایهی تضعیف و تخریب قرار دادهاند تا همین چند وقت پیش سخنوری سخنوران را محکوم میکردند. نمیشود یکروز وعده دادن و سخنوری را نقطهضعف بدانیم و یکروز دیگر که میلمان کشید فقداناش را بکنیم سند محکومیت. موسوی حتی با جملاتی کوتاه میتواند این اعتماد را در من بیشتر کند. هرچه پیشتر میرویم بیشتر از انتخابام احساس آرامش میکنم و بیشتر امیدوار میشوم به بختی برای امیدوار بودن و ماندن؛ و البته تعریفام از امیدواری غولآسا و رویاپردازانه نیست. برای همینهاست که از شما هم دعوت میکنم به همراهی، تا تنها نباشیم و نمانیم.
پیشنهاد:
ایستادهام بر خاکی که وطن است...
برچسبها: تا انتخابات