شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

همراه شو (5)

چهار سال پیش و قبل‌ترش خیلی از ما ناامیدانه ناامید شده بودیم از محمد خاتمی. می‌گفتیم خاتمی به ما قول‌هایی داده و به آن‌ها عمل نکرده... اما هیچ از خودمان هم پرسیدیم ما چه کردیم؟ همان یک رٱی که در صندوق انداختیم کافی بود؟ اصلاً‌ وقتی به خاتمی رٱی می‌دادیم به چه فکر می‌کردیم و چه می‌خواستیم؟ هیچ به حرف‌هایش گوش دادیم و سعی کردیم به جای تنها گشتن دنبال مطلوب خودمان، منظور او را هم بفهمیم؟ اگر رٱی دادن‌مان به معنی اعتماد و پشتیبانی است، آیا به محمد خاتمی اعتماد کردیم و پشتیبان‌اش بودیم؟ ما شاکی‌ها هیچ فکر همراهی بودیم؟ هیچ نمی‌توانم بپذیرم که ما دوستانه همراهی کردیم و او فقط پشت خالی کرد...

تغییر ناگهانی حتی در داستان‌های پریان هم کم پیش می‌آید و غول چراغ هم بالاخره محدودیت‌هایی دارد. ما آن زمان که باید راه می‌رفتیم دویدیم و بعدها هم به جای پذیرفتن اشتباهات‌مان فقط ناله کردیم و به خاتمی ایراد گرفتیم که چرا از دویدن‌مان پشتیبانی نمی‌کند با این‌که او به ما، که به‌دشواری حق صاف نشستن داشتیم، قول راه رفتن داده بود.

می‌دانستیم و می‌دانیم این مملکت را فقط رییس‌جمهور و گروه‌اش اداره نمی‌کنند. می‌دانستیم و می‌دانیم «مردم» و «ملت» معنی‌اش چند هزار نفر فعال سیاسی و اجتماعی و روشنفکر و کتاب‌خوان و روزنامه‌‌ی سیاسی‌ خوان و وبلاگ‌خوان و... نیست. برای خیلی از هم‌وطن‌ها و اطرافیان ما بازگشت گوگوش مهم‌تر از توقیف روزنامه‌ها بود و ما به جای آن‌که توقیف روزنامه‌ها را برای اطرافیان‌مان مهم کنیم نشستیم و غر زدیم،‌ تحریم کردیم و با آینه حرف زدیم.

صادق باشیم؛ اگر بخواهیم بگوییم خاتمی پشت ما را خالی کرد، باید پیش‌تر و بیشتر قبول کنیم ما هم پشت‌اش را خالی کردیم و اشتباه ما بزرگ‌تر بود چون می‌دانستیم دست‌مان به جایی بند نیست.

چهار سال پیش ما هنوز ان‌جی‌اوهای فعال داشتیم و وحشت و خستگی و نگرانی را به این شکل تجربه نکرده بودیم... در تمام آن هشت سالی که گذشت اگر کم‌کاری‌ای بوده فقط از طرف خاتمی و دولت‌اش نبود،‌ که از طرف ما هم بود.

اگر از این حرف‌هایم خوش‌تان نمی‌آید لطفاً‌ قبل از عصبانی شدن و زیر سوال بردن و خودفروخته دانستن من (قبلاً هر نوع سودبری را انکار کرده بودم!) یا هرکسی که مثل من فکر می‌کند، یک لحظه از خودتان بپرسید چه می‌توانستیم بکنیم و چه نکردیم؟ فکر کنید خاتمی آیا واقعاً‌ توانست به بیست میلیون رٱی‌اش تکیه کند؟ فکر کنید واقعاً ‌همه‌ی آن بیست میلیون نفر یک چیز می‌خواستند؟ فکر کنید به این‌که چند نفر را روزنامه‌خوان و کتاب‌خوان کردیم تا بعد صدای بلندتری داشته باشیم در اعتراض به توقیف و سانسور؟

نه! همه‌چیز تقصیر خاتمی نبود. چهار پنج سال پیش مدتی طور دیگری فکر می‌کردم، اما حالا چند سال است که حرف‌های اشتباه‌ام را پس گرفته‌ام و کاش جبران هم بتوانم بکنم؛ چرا که من هنوز به خاتمی و کسانی که شبیه او فکر می‌کنند امید دارم، چون سال‌هاست مطمئن‌ام هیچ‌وقت گاندی گوارا کاندیدای ریاست‌جمهوری نمی‌شود در ایران؛ و به این دلیل که می‌دانم ما ایرانی هستیم (بی‌تعارف، روحیات خاص خودمان و هم‌وطنان‌مان را کم و بیش می‌شناسیم) و این‌که می‌دانم بین همه آدم‌هایی که می‌شناسم تعداد کمی‌شان روزنامه‌ی سیاسی و مجله‌ی فرهنگی را به روزنامه‌ی ورزشی ترجیح می‌دهند.

به ما از بچگی یاد داده‌اند سیاست پر فریب و بی‌ربط به ما است و اغلب ما هم مثل بچه‌های چشم و گوش بسته و خوب این حرف را باور کرده‌ایم و برای همین چهار سال یک بار باید التماس‌مان کنند تا رٱی بدهیم و بعد هم غیب‌مان می‌زند تا چهار سال بعد، و نه همراهی و نه پیگیری...

چند نفرمان می‌توانیم اسم تمام وزرای کابینه‌های خاتمی را بگوییم؟ چند نفرمان اسم تمام روزنامه‌های توقیف شده را به خاطر داریم؟ چند نفرمان می‌توانیم ادعا کنیم در دوران محمد خاتمی تلاش‌های اجتماعی و سیاسی داشتیم برای بهتر کردن وضع زندگی خودمان و اوضاع سرزمین‌مان و برای ساختن و بهتر شدن.

برای همین‌هاست که می‌خواهم به میرحسین موسوی رٱی بدهم. جدای از این‌که حمایت محمد خاتمی و بعضی احزاب و افراد اصلاح‌طلب از موسوی برایم تعیین‌کننده است، باید بگویم خود موسوی هم در من این اعتماد و اطمینان را پدید می‌آورد. می‌خواهم اعتماد و پشتیبانی‌ام را به موسوی بدهم؛ و با در نظر گرفتن آن تغییر آرام اما ریشه‌ای که انتظارش را دارم خودم را خوش‌باور هم نمی‌بینم. تا حدودی خوش‌بین چرا، اما خوش‌باور نه. تغییر از همین‌جاها می‌تواند شروع بشود.

بیایید اعتماد کنیم، بیاید که باشیم.


پیشنهاد:

تفکر و عمل حزبی آقای لاغر


*

پ.ن.: به این جملات و حرف‌های دیگر میرحسین موسوی فکر می‌کنم و به او بیشتر و بیشتر اعتماد می‌کنم: «من با برنامه پا به عرصه انتخابات گذاشتم و سعی می‌کنم شعاری که برای تحقق آن برنامه ندارم، ندهم» «قانون‌گرایی به اصلاحات حقوقی نیاز دارد و اصلاحات حقوقی را نمی‌توان یک شبه انجام داد.»

این‌جا بخوانیدش:

ادب مرد به ز دولت اوست

برچسب‌ها:



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter