هیچوقت از شیفتگان بیچون و چرا و طرفداران سینهچاک دموکراسی نبودهام. صادقانه بگویم آرمانگراتر از آنم که بتوانم بیهیچ ایرادی در وصف دموکراسی داد سخن بدهم، و البته صادقانهتر بگویم در زندگی اجتماعیام و در این جا و این موقعیت و این شرایط عملاً احترامی برای این عقیدهام قایل نیستم و برای عمل کردن ترجیح میدهم واقعبینتر باشم.
میتوانم هرچقدر دلام خواست در رویای روشی و نظامی معقولتر از نظامهای دموکراتیک حرف بزنم و چیز بنویسم، اما گمانم اینقدر عقل توی سرم هست که بدانم چنین چیزی در این زمانه و اوضاع ممکن نیست و حدس میزنم تا زمانی که زندهام هم ممکن نشود. برای همین در انتخابات شرکت میکنم و رٱی میدهم و دیگران را تشویق میکنم به رٱی دادن. ازشان میخواهم نه فقط همین یک بار، که همیشه، موقع انتخاب بین رویاهای سیاسی و اجتماعیشان و واقعیت کمی بیشتر فکر کنند. باور کنید وقتی توی سرمان میخورد فرقی نمیکند که آنارشیست باشیم یا لیبرال یا محافظهکار یا...
بله، شیفتگی خاصی نسبت به دموکراسی ندارم، اما این را هم میدانم که سالهای سال همین دموکراسی اجازه داده و خواهد داد بهعنوان یک آرمانگرا نفس بکشم. غمانگیز اما واقعی!
و دموکراسی نیمبند؟ ترجیح میدهم بهنوبهی خودم کمک کنم یک دموکراسی نیمبند کامل بشود تا اینکه بخواهم همهچیز را به امان هیچچیز رها کنم و امیدوار باشم آن دموکراسی کامل و بیغشی که تعریفاش فقط در دانشنامههای سیاسی آمده از آسمان ول شود روی سرم... راستاش هیچ از چیزهایی که از آسمان ول میشوند روی سر آدمها خوشام نمیآید.
*
من شیفتهی نوشتن داستانهای فانتزی هستم و یکی از دلایلاش این است که امیدی ندارم سرزمین پریانی وجود داشته باشد. در نتیجه ترجیح میدهم گوشههایی از آن را بسازم، حتی اگر غیرممکن و نیمبند به نظر برسد.
فکر کنم این مثال تا حدودی کافی باشد برای اینکه بگویم "ساختن" تنها راه معقولی است که برای رسیدن به آرمانها و رویاهایم میشناسم، پس رٱی میدهم و رٱی دادن برایم قدمیست برای ساختن...
و در این دوره انتخابام میرحسین موسوی است، چون احساس میکنم واقعبین و عاقل است و به ساختن اعتقاد دارد. برای همین است که حتی وقتی حرفهایی میزند یا کارهایی میکند که در وهلهی نخست چندان به مذاقام خوش نمیآیند باز از او دفاع میکنم و نظرم عوض نمیشود. موسوی تا الآن واقعبینانه و عاقلانه حرف زده و تصمیم گرفته، و اینکه بعضی از حرفهایش بهنظر با رویاها و آرمانهای من و ما جور در نمیآید چیزی از واقعبینیاش کم نمیکند و، اگر این واقعبینی یکی از دلایل رٱی دادنام به او باشد، در واقع امتیازش را بیشتر هم میکند.
اینکه خیلی از خواستهای به حق و انسانی من و ما، خیلی از نیازهای اصلی و اولیهمان، در این سرزمین به رویاها نزدیک شدهاند هم تقصیر موسوی نیست. دستکم فقط تقصیر موسوی نیست و از طرفی نباید فراموش کنیم بیشتر از هر کس دیگری این خود ماییم که وظیفه داریم رویاهایمان را به واقعیت تبدیل و آرمانهایمان را عملی کنیم... و هیچ رویایی را به زور نمیشود تبدیل به واقعیت کرد. باید آن دنیای مطلوب را بسازیم، ما، تکتک ما. بگذارید با این تکرار تاکید کنم بر اینکه، رٱی دادن قدمیست برای این ساختن.
پیشنهاد:
حالا كه سبز پوشيدهام
برچسبها: تا انتخابات