چند وقتی که اینجا ننوشتم سه شمارهی هزارتو منتشر شد و من هم در آنها یادداشتی داشتم، اما نشد اینجا لینک بدهم (چرایش در ادامه میآید). خب، نهگمانام اشکالی داشته باشد اگر الآن اینکار را بکنم!
هزارتوی شهر
هزارتوی رقص
هزارتوی آیینهای فردی
یادداشتهای من:
آن شهرها و تهران
خواستِ حرکت
(ذهنرقصی بر میدان رقص)
در پیشگاهِ زمان، در معبدِ جهان
پ.ن.: اکنون که کیبورد را زیر سمضربههای پنجپا هیولای پنجههایم میگیرم، پدر و مادرم را شکر میگویم که من را در مملکت خارج و به صورت خارجی به دنیا نیاورده و بزرگ نکردند. و بر روان همهی معلمهای زبانام (به جز مهرداد) غر میفرستم که چرا باعث شدند من حتی همینقدر خارجی یاد بگیرم. از آنرو که اگر من یک خارجی اصیل بودم، تا ساعت دوازده ظهر داشتم فکر میکردم آیا درست است برای تیتر این مطلب از واژهی News استفاده کنم یا نه.
حتی از همین تریبون از خودم هم مرسی که هیچوقت هیچ چیزی نشدم که از خارج بفرستند دنبالام که مجبور شوم بروم آنجا و خارجی بنویسم. من از بیخ گوشام گذشت، اما شما ای دیگر جوانان، حواستان باشد که خطر در کمین است و دستکم ممکن است تا ساعت هشت فکر کنید Old News مناسب است یا نه؛ اگر یک خارجی بودید. (و به روان معلمهای زبانام (به جز مهرداد) غر میفرستم که این را دقیقاً و تحقیقاً یادم ندادند!)