شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۶ آذر ۶, سه‌شنبه

مکتب (13) و فواصل

گاهی بین خودم و خودم فاصله می‌افتد. منظورم آن موضوع همیشگی ِ "دور شدن از خود" به معنای "با خود نبودن"، "از خویشتن خویش دور بودن" و اینها نیست؛ قضیه حتی شبیه مسابقه‌ی دو هم نیست، هرچند این بهتر می‌تواند توضیح‌اش بدهد. در واقع یک‌جورهایی از خودم عقب می‌افتم. یعنی یک خودم تصمیم می‌گیرد کاری انجام بدهد اما آن یکی خود، آن مدیر و گروه اجرایی، کلی دست‌دست می‌کند و دست آخر کار انجام نشده باقی می‌ماند. این‌طور وقت‌ها آن خودِ اول کار خودش را انجام داده. باید تصمیم می‌گرفته و تصمیم‌اش را گرفته و در نتیجه می‌تواند برود سراغ کارهای بعدی‌اش و همین کار را هم می‌کند؛ تصمیم‌های بعدی را می‌گیرد و خودِ دومی همان‌طور که نشسته و خمیازه‌کشان به برنامه‌ی اول خیره شده، برنامه‌ی دوم را دریافت می‌کند و بعد از چند وقت نتیجه این می‌شود که خودِ اولی کلی جلوتر رفته درحالی‌که خودِ دومی هنوز تکان نخورده، و همین می‌شود که بین خودم و خودم فاصله می‌افتد.

خب! به نظر خودم که این ماجرا خیلی فرق دارد با ماجرای "از خویشتن خویش دور بودن"، چون مسئله‌ی ارتباطِ کاری در میان است. وقتی مقوله‌ی کار کنار می‌رود خودها با هم مشکلی ندارند و آخر شب می‌روند می‌نشینند ماءالشعیر سیب بدون الکل و چیپس ذرت‌شان را می‌خورند (و چون به خلوت می‌روند اشربه‌ی دست‌افشار و پاافشار و دستگاه‌افشار الکلیک و اینها هم وسط می‌آیند البته! ؛)

خلاصه این‌طوری می‌شه که خیلی ساده، اون خودِ گارفیلدی از خودِ مونیکایی کلی عقب می‌افته و به‌هرحال در ساعاتِ کار خودِ مونیکایی تمام‌وقت غر می‌زنه سر خودِ گارفیلدی و نتیجه این می‌شه که خودِ گارفیلدی بیچاره خواب و لازانیای راحت از گلوش پایین نمی‌ره، خود مونیکایی هم روز به روز در مناطق پیچیده‌ی غرزنی (که: «واقعا شرم‌آوره! تا کی می‌خوای به این وضع ادامه بدی؟ تو که بالاخره باید انجام‌اش بدی!») پیش می‌ره و البته خودِ گارفیلدی هم کم نمی‌آره (به طور معمول نشسته و با چشمای نیم‌باز و خوابالو لبخند می‌زنه و اگه دهن‌شو باز کنه معمولا می‌گه «حالا پاشیم یه سیگار بکشیم یه چای بخوریم یه چیزی برسونیم به شکم ِ من تا یه کم روشن شم، بعد قول شرف می‌دم راه بیفتم» و گاهی وقتا که واقعا خودِ مونیکایی دست‌بردار نیست، با یه لبخندِ اضافه، اضافه می‌کنه «ببین! مگه چند سال زنده‌ای؟ مگه چقدر ممکنه فرصت یه همچین حالِ خوش تنبلانه‌ای به آدم دست بده؟ برای چی، و برای چی باید این فرصتِ لذت رو از دست بدیم؟»... خب! من شیفته‌ی گارفیلدم و این‌طور وقتاس که سر و کله‌م پیدا می‌شه و می‌گم «مونیک! راست می‌گه دیگه! آخر ماه به کی به غیر از خودمون باید جواب پس بدیم؟ اصولا کی غیر از ما مسئوله؟ می‌شه لطف کنی 6 تا لیمو ترش تازه و زردسبز قاچ کنی با سه تا لیوان پر آب خنک، بیای بشینیم سه تایی دور هم یه حال مبسوطی از ترشاخنکای هستی ببریم؟ ازین سبکی تشتّت‌ناپذیر مستی درونی نان‌الکلیک!)... بله! این‌جوری ما با هم کنار می‌آیم بالاخره و دقیقا به خاطر همین روابط خوبه که اغلب دست‌آخر حتی گارفیلد هم خجالت می‌کشه و تصمیم می‌گیره کارای عقب‌مونده رو راه بیاندازه حالا یه‌جورایی.

یکی از همین کارا هم اینه که از جمعه تا حالا دارم به خودم می‌گم پاشو برو خبر این هزارتوی جدید رو بنویس، و خب... به‌هرحال الآن دارم این کارو می‌کنم دیگه! ایناها:

هزارتوی فاصله منتشر شد.

در هزارتوی فاصله با این یادداشت هستم:

دیالکتیک لذت

اسپیس/فاصله به مثابه‌ی ناقض غیر دائم عدم قطعیت

این یادداشت را قبلا در همین صفحه خوانده بودید، اما خب، این همان یادداشت نیست، چون بازنویسی‌شده‌اش است و توضیحات بیشتر هم در پای نسخه‌ی هزارتویی‌اش آمده.

(گارفیلد: نوشتمش دیگه! یه‌کم حالا سریع شد، ولی خب از یه گارفیلد چه انتظاری داری آخه؟ (لبخند آروم گارفیلدی) حالا می‌تونم برم یه درازی بکشم؟ مونیکا: خب... آره... مممم... (لبخند کشیده‌ی مونیکایی) اما فکر نمی‌کنی یه بازخوانی و ویرایش‌ش بکنی بد نباشه؟)

* * *

و این هم یک پیشنهاد خوندنی:

... آدما عادت کرده‌ن ناهنرمندانه زنده‌گی کنن و تقصير همه‌چی رو بندازن گردن همه کس.

... اگه يه روزی يه جايی ديدی يه آدمی رو که بودن باهاش سبکه و خوبت می‌کنه و مثه بوی يه عطر دل‌پذير به مشامت می‌خوره و رد می‌شه، بدون اون آدمه... (+)

برچسب‌ها:



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter