شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۶ مهر ۷, شنبه

مکتب (5)

خب، وقتی یه علم جدید بنیان گذاشته می‌شه، خیلی سر و صدا دور و برش بلند می‌شه، اما ما تصمیم گرفتیم به عنوان بنیان‌گذاران و البته کاشفان این علم نوین، حالا تا وقتی نوبل گرفتیم خیلی شلوغ‌اش نکنیم. صرفا گزارش پیشرفت و کشفای تازه، گهگاه تو همین سری مباحث «مکتب» ارائه می‌شه، که اگه پس‌فردا آکادمی نوبل دبه کرد و خواست این کشف رو به اسم دیگر‌ان سند بزنه، ما شهودی داشته باشیم که بتونیم سو کنیم... بله!

و ماجرا اینه:

پنج‌شنبه پنجم مهر:

تا پایان روز فکر می‌کردم صرفا دچار یه سری رفتارهای عجیب شدم و وقتی داشتم این بروزات غریب رو برای آیدا توضیح می‌دادم، تصورش رو هم نمی‌کردم تا چند دقیقه‌ی بعد قراره اولین رگه‌های یه علم تازه رو کشف کنیم.

قضیه این بود که خب، صبح تا قبل از ظهر همه‌چیز عادی بود و بعدش هم عالی بود تا بعد از ظهر. با‌ این‌حال بعد از اینکه رفتم پیش بچه‌ها یه سری اتفاقات عجیب افتادن. کوتاه می‌گم که زود برسم به اصل ماجرا: اول‌اش کاملا سرحال و سر پا بودم. بعد یهو همین‌طور که رو صندلی نشسته بودم احساس کردم دارم سرنگون می‌شم و اگه بلافاصله نخوابم هیچ امیدی به نجات‌ام نیست. دقیقا انگار بمب خواب بهم اصابت کرده باشه، یه‌جور شبیه یه بحران اَبَر گارفیلدی! برای همین همون‌طور رو صندلی ولو شدم و خواب‌ام برد تا تلفن زنگ زد و پاشدم یه گفتگوی کوتاه برگزار کردیم. بعد دوباره تا ساعت 9 که حرکت کردم طرف خونه بیدار بودم، اما دوباره تو تاکسی بمب خواب عود کرد شدید، بعد به محض رسیدن به خونه دوباره سرپا شدم و حتی بعدترش موقعی که داشتم همین ماجرا رو گزارش می‌کردم کاملا آمادگی هرگونه شیطنت و انفجاری رو داشتم.

بلافاصله بعد از گزارش این ماجرا آیدا گفت که این قضیه طبیعیه چون بخشی‌ش اثرات پیاده‌روی و پارکه، و اولین جرقه‌های کشف علم تازه زده شد. پرسیدم چطور و معلوم شد که این بروزات مشترک بودن و نتیجه‌ی منطقی بعدی این بود که عامل مشترکی باعث پدید اومدن‌شون شده. حالا فعلا زیاد ریزه‌کاری‌های کشفِ اکتشافات‌مون رو لو نمی‌دم که دست زیاد نشه، اما نتیجه این شد:

ترکیب من و آیدا و فضای سبز و پیاده‌روی تو پارک و خیابون و پائیز و رمضونِ بقیه! و اینا، یه همچین واکنشائی نشون می‌ده. البته دوست و همکار دانشمندم بلافاصله به من که دوست و همکار دانشمندش بودم نکته‌ای رو گفت که عملا شد کلید کشف علم نوین مورد بحث: این ترکیبات به‌تنهائی فعال نمی‌شدن و حتما نیاز به یه کاتالیزور داشتن و کاتالیزور همانا چیزی نبود جز آب پرتقال و "نون بربری تازه". در واقع نون بربری کاتالیزور اصلی بود که خودش به وسیله‌ی آب پرتقال فعال می‌شد (شاید یه گفتگوی تخصصی درباره‌ی کشک بادمجون هم بی‌تاثیر نباشه؛ اما هنوز به اثبات نرسیده این قضیه و در مرحله‌ی آزمایشه). خلاصه که همین‌جاها بود که علم تازه کشف شد و حالا می‌تونین با نام‌اش که قطعا در سال‌های آینده زیاد به گوش‌تون خواهد خورد آشنا بشین: «بربرولوژی بالینی ـ Clinical Barbarology»

پروژه‌ی اصلی‌مون هم اینه که ازین به بعد کشف کنیم با ترکیبات مختلف چه واکنش‌هائی نشون می‌دیم. در سلسله مباحث «مکتب» هم مِن‌بعد من نتایج ترکیبات دیگه رو هم اعلام می‌کنم تا آخرش با یه نتیجه‌گیری کلی ببینیم چی می‌شه حالا.

البته از همین الآن این امید هست که تو سنه‌ی آتی* شاهد پدیداری علومی مثل «کلینیکال بربروسوسیولوژی»، «بربروکورئوگرافی» (که هم بررسی حرکات موزون ناشی از مصرف بربری رو در بر می‌گیره و هم طراحی‌شونو)، «نئو و هایپر بربریسم»، «آنتی‌بربریسم» (که خب من از همین الآن به بنیانگذاران‌اش هیچ حرفی ندارم بزنم، غیر از اینکه واقعا براشون متاسفم)، «ماتریالیسم بربریک»، «دی‌ـ‌بربراکشن» و «فقه‌الغة» (که از همین الآن برام سواله که خب این دیگه چرا؟). و البته صریحا و در همین اولین بیانیه هرگونه همدلی و ارتباط این علم رو با پوزیتیویستای بیسکوئیت‌خور انکار می‌کنم، حتی اگه خلاف‌اش ثابت بشه.

پ.ن: راستی! اگه یه وقت با سنگک و یا حتی لواش هم جواب داد چی؟ شاید مجبور شیم اسم‌ش رو به «نانولوژی بالینی» تغییر بدیم... اون‌وقت علم ما هم یکی از زیرشاخه‌های نانو تکنولوژی به حساب می‌آد؟ (بعد تازه اصلا به نانومتری فکر نکرده بودم! قدیما که پخت می‌کردن، الآنو نمی‌دونم.). به‌هرحال این سوال مهمیه، چون به ذهن‌ام می‌ندازه که اگه به جای سیب، کمپوت سیب افتاده بود رو سر نیوتن چه بلائی سر ماها و زمین می‌اومد؟ یا اصلا همین الآن‌اش هم نمی‌تونیم بگیم فیزیک نیوتنی زیر شاخه‌ی صنایع غذائیه؟

* نتونستم خودمو کنترل کنم یه آن!!!

توضیح: مکتب 3 و 4 موجود است و به زودی در همین مکان منتشر می‌شود! مکتب 5 رو چون به‌روزتر بود زودتر گذاشتم رو صفحه. (پ.ت.: قرار بود به‌روزتر باشه، اما به علت پاره‌ای مشکلات اینترنتی نشد و در نتیجه با خوش‌بینی فقط "تر"ش رو برمی‌دارم!)

پ. پ. ن.: می‌دونم دوباره از محدوده‌ی مجاز زد بیرون اندازه‌ی یادداشت، اما اینو نگم گاس تو گلوم گیر کنه. نه که اصولا حتی وقتی می‌خوام یه داستان رو به زبون محاوره بنویسم، گاهی اول رسمی می‌نویسم بعد تو یه مرحله‌ی دوم واژه‌ها رو تبدیل می‌کنم، الآن دچار یه جور پیچ‌خوردگی شخصیت نوشتاری شدم. یعنی حالا جدای اینکه تو ذهن‌ام کلمه‌ها اون‌طوری شکل می‌گیرن بعد دارم یاد می‌گیرم بی‌واسطه ترجمه‌شون کنم به این شکلی، مسئله این شده که شعر اگه بخوام بنویسم یهو این‌طوری می‌شه. خلاصه که بسی تجربه‌ی جالبی‌ست. (مثلا فکر کنین یه شعرو این‌طوری بخونیم: اگه بیخودی شب قشنگه، واسه‌چی قشنگه شب؟ واسه‌کی قشنگه شب؟ شب و رود صاف و صوف ستاره‌ها که یخ‌کرده رد می‌شه. و گیس‌بلندای ناراحت دو طرف رود... نمی‌دونم بگم کی منو ببخشه!) (خب! چون به هر حال فعلا حضرات عزیز شاملو و براهنی یه اندازه تو ذهن‌ام چرخ می‌زنن، انصاف نیست عرض ارادت به یکی‌شون بکنم فقط. پس به وسوسه پاسخ می‌دم و فکر می‌کنم اینم می‌شه این‌طوری خوند: اسم همه پرنده‌هائی که تو خواب دیدمو واسه‌ت اینجا نوشته‌م، اسم همه اونائی رو که دوس داشتم ... یه گِردَکی تو باغ کاشتم که شب خورشید پرش می‌کنه روز ماه، یه ستاره‌ی ول شده از هر چی منظومه هم از خمیره‌ش در می‌آد، که اونم واسه‌ی تو اینجا نوشته‌ام.)

(مث‌که بربریه واسه من یه سری واکنش‌های رگرسیو هم داشته! :D)

برچسب‌ها:



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter