آقای ونهگات عزیز، حیف که هرجور حساب میکردیم نمیتوانستید این یادداشت را بخوانید؛ و حیف که الآن یکجور بیشتر نمیتوانیم حساب کنیم که مردهها اگر بتوانند بخوانند و اگر ونهگات باشند و اگر فارسی بلد باشند و اگر یادداشتهای من را هم بخوانند، هیچوقت عینک همراهشان نیست.
بله آقای ونهگاتِ عزیز... "رسم روزگار چنین است!"
خبر مرگ شما خیلی ناراحتام کرد، اما به قول خودتان "آدمی که میمیره دیگه مرده!"
پس چون قاعدتا تا الآن حسابی مردهاید، همینقدر که برای تخلیهی روانی نوشتم، کافی است. شما هم که دیگر نمیتوانید بخوانید آقای فوندر گارتن ِ خوب...