ژان کوکتو:
"شاعری تنهائی ترسناکی است. نوعی بیماری جان است. شعر یکسر خلاف آن چیزهاست که مردمان شاعرانه میپندارند؛ به سلاحی مخفی و خطرناک همانند است؛ گاه از فاصلهای بعید به هدف میزند."
«اورفه (خطابهی اکسفورد)»
میلان کوندرا:
"اگر ما نتوانیم اهمیت جهان، جهانی که خود را مهم میداند، بپذیریم، اگر در میان این جهان خندهی ما پژواک نداشته باشد، فقط یک انتخاب در پیش رو داریم: قبول کردن جهان به طور کلی و آنرا به صورت موضوع بازی خود درآوردن؛ آنرا به شکل یک اسباببازی درآوردن."
«جاودانگی»
ساموئل بکت:
"همه دیوونه به دنیا میآن. بعضیا همونجور میمونن."
«در انتظار گودو»
احمد شاملو:
"خود نه از امّید رستم نی ز غم
وین میان خوش دست و پائی میزنم."
«شبگیر»