آشپزی تجربی ( منظورم اختراع غذاهای جدید است، نه اینکه مثلا پختن قرمهسبزی از طریق شهود!) یکی از لذتبخشترین کارهائیست که شناختهام. بگذریم از اینکه همین تجربهٔ لذتبخش معمولا باعث میشود آشپزخانه را منفجر کنم و سه چهار ساعت ظرف شستن را برای خودم به ارمغان بیاورم.
اختراع خوراکیهای جدید برای آدمی با یک متر و هشتاد و خردهای سانتیمتر قد و تقریبا بر اساس آخرین اطلاعات 65 کیلو وزن شاید کار چندان مناسبی به نظر نرسد (اعتراف میکنم که آشپزهای لاغر مردنی اشتهای آدم را کور میکنند!) با اینحال تمام نظرات و اعترافات از این دست نمیتوانند حتی ذرهای از هیجانانگیزی کشف یک ترکیب تازه و تماشای چهره سوژههای بختبرگشته مورد آزمایش! کم کنند.
بههرحال چون فکر میکردم ممکن است روزی استعداد آشپزیام! در طوفان زمان به دست فراموشی سپرده شده و تباه شود، فکر کردم شاید بد نباشد گهگاه اگر وقت و حوصلهای بود بعضی اختراعاتم را اینجا ثبت کنم تا حداقل اگر به عنوان ادیسون ایرانی! هم مشهور نشدم، حال غبار فراموشی و زمان را برای چند روز هم که شده ابری کرده باشم!
بروم سر چیزی شبیه اصل مطلب... راستش تا بهحال فقط سه تا از خوراکیهای اختراعیام با اقبال عمومی! مواجه شدهاند. سالاد پستمدرن (که سرشار است از لینکهای بیناغذائی به سالاد شیرازی و سالاد فصل! و یک سالاد باز به حساب میآید./ جدای از شوخی، درباره اسمش باید بگویم، واقعا ربطی به اندیشه پستمدرن ندارد. در اصل برای شوخی با دوستی که تعاریف عجیب و غریب و حیرتانگیزی درباره این موضوع اختراع میکرد، این نام را انتخاب کردم.) کیک سوسیس (که تقریبا خاصیت سه تا نان بربری را دارد و سهچهار تکهاش میتواند یک هیولا را سیر کند) و سس مخصوص سالاد میوهام(که فقط بعد از مرگم فرمولش را لو میدهم!). البته باید اعتراف کنم امکان دارد هر کدام از این غذاها پیش از این توسط دیگران اختراع شده باشند. با اینحال چون از آن دست افرادی هستم که دلشان به شدت برای دومین مخترع فراموششده تلفن که بنابر شنیدهها (افسانه یا واقعیت!) تنها چند دقیقه بعد از گراهام بل میخواسته تلفنش را به ثبت برساند میسوزد، از رو نمیروم!
خب! بههرحال اینبار قصد ندارم روش تهیه هیچکدام از اینها را بنویسم. راستش، برای امشب فکر کردم شاید «املت پنیر» مناسبتر باشد.(این غذا را هم نمیدانم پیش از این اختراع شده یا نه. اما چون هیچجای دیگر ندیدهامش شک ندارم هنوز روش خودم از همه بهتر است!)
و حالا این شما و این املت پنیر:
مواد لازم: تخم مرغ/ پنیر/ کره/ شوید یا سبزی خشکشده دلخواهتان/ ادویه مورد علاقهتان یا ادویه مورد علاقهٔ من یعنی آویشن! (مقدار هر کدام را خودتان دلی تشخیص بدهید. راستش به یاد ندارم حتی یکبار هم به مقدار مواد مورد استفاده توجه کرده باشم. پیشنهاد من این است: بچشید، هر وقت خوشمزه شده بود، حتما همهچیز کافیست!)
طرز تهیه:
1- ماهیتابه را روی شعله بسیار کم قرار دهید و کمی که گرم شد پنیر سفید معمولی (یا حتی پنیر تبریزی. خودم پنیر فتا استفاده میکنم که راحتتر له میشود) را بیاندازید داخل ماهیتابه و با قاشق یا چنگال آرام آرام لهش کنید تا مثل کرهٔ گرم، نرم شود.
2- کمی که پنیرتان نرم شد، کره را هم به آن اضافه کنید. (مواظب باشید که خیلی زود کره را داخل ماهیتابه نگذارید و حرارت را هم زیاد بالا نبرید. چون ممکن است کره قهوهای شود و طعم غذا را برگرداند. البته شاید هم خوشمزه شد!)
3- پنیر که کاملا نرم شد، تخم مرغها را هم به آن اضافه کنید (بدون هیچ عملیات خاصی؛ مثل نیمروی معمولی! اگر بلد بودید با یک دست بشکنید که از شعبدهبازی هم لذت ببرید!).
4- تند تند تخممرغ و پنیر را هم بزنید که قبل از سفت شدن، کاملا با هم مخلوط شوند (از اینجا به بعد سرعت عمل خیلی مهم است. حتی میتوانید از دستیار استفاده کنید!)
5- سبزی خشکتان را ( که حتما پیش از شروع طبخ حسابی پودرش کردهاید) همراه ادویه منتخب به مخلوط داخل ماهیتابه، پیش از سفت شدن اضافه کنید.
6- تا سفت شدن کامل تخممرغها همزدن فراموش نشود!
7- وقتی املت سفت شد، اسمش میشود املت پخته شده یا املت پنیر!
توصیه ایمنی: گاز را خاموش کنید!
توصیه آرتیستی: یک ظرف قشنگ بردارید و املت را داخلش بریزید و با سبزی خشک و گوجهفرنگی یا هر چیزی که دلتان خواست تزئینش کنید.
توصیه ایمنی 2: اگر خیلی گرسنه هستید، بیخیال این کارها شوید (البته منظورم خاموش کردن گاز نیست!)
با هر نانی که دلتان خواست میتوانید این غذا را تنهائی یا همراه عزیزانتان نوشجان کنید (این را از برنامههای آشپزی یادگرفته بودم!)
توصیه سرآشپز: این املت و هر نوع املت دیگر را همراه چائی شیرین به شدت پیشنهاد میکنم!
خب! امیدوارم اگر امتحان کردید خوشتان بیاید.
اگر هم کسی را میشناسید که پیش از این املت پنیر اختراع کرده است، سپاسگزار خواهم شد من را از گمراهی نجات بدهید!
پیشنهاد میکنم بخوانید حتما:
سوراخ تو دیوار:
برخوردهای کوتاه: در امتداد تونلی روشن
دستمریزاد مهدی عزیز!
حتما خواندن این مقاله را هم پیشنهاد میکنم:
هستیا:
چگونه میتوانیم به دوستان خشونت دیدهمان کمک کنیم؟