شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۴ دی ۱۶, جمعه

کابل سرگردان (و دو یادداشت کوتاه دیگر؛ یک معمولی و یک تلخ!)

تلفن چیز خوبی‌ست. خیلی از هموطنان ما تلفن و برق را خیلی دوست دارند، به حدی که وقتی برق ِ قطع شده یا تلفن ِ قطع شده وصل می‌شود برای آقایان ادیسون و بل صلوات می‌فرستند. آقایان بل و ادیسون هم ایران را خیلی دوست دارند، می‌گوئید نه، بروید بپرسید.

از تلفن بهتر، ساعت است. 1 ساعت چیز جالبی‌ست، اما هفتاد و دو ساعت از یک ساعت هم جالب‌تر است.

ما در زمستان گذشته ساعت‌های زیادی گاز نداشتیم، چون بعضی کشورهای همسایه، جای ما گاز می‌گرفتند. از طرفی بعضی کشورهای داخلی هم می‌خواستند و کماکان می‌خواهند اثبات کنند ما چون گاز نداریم و چون برق نداریم، مجبوریم هسته داشته باشیم تا به جای انرژی گرفتن از آب و گاز و نفت که مال همسایه‌هاست، انرژی هسته‌دار داشته باشیم. چون کشورهای داخلی می‌خواهند ثابت کنند مرغ همسایه نوکش کج است، اصلا هم دوست ندارند از همسایه‌ها کمک بگیرند.

تلفن هم نوعی منبع انرژی است. برای آنهائی که دو نفره‌اند مثل انرژی هسته‌ای می‌ماند، برای بعضی مثل برق می‌ماند، برای آدم‌های چراغ نفتی مثل من هم مثل فتیله می‌ماند.

حالا باید برگردم به قضیه هفتاد و دو ساعت که خیلی چیز خوبی‌ست و تلفن...

وقتی تلفن کسی هفتاد و دو ساعت قطع باشد، حتما او خیلی ناراحت می‌شود.

یک نفر ممکن است به علت نپرداختن مبلغ نوشته شده روی قبض تلفن، خطش قطع شود.

وقتی تلفن نزدیک به صد خانوار هفتاد و دو ساعت قطع شود، حتما همه آنها خیلی ناراحت می‌شوند.

تقریبا می‌تواند غیر ممکن باشد که تمامی ساکنان یک خیابان قبض تلفن‌شان را هم‌زمان نپردازند.

نتیجه می‌گیریم که خطوط تلفن خیابان ما، نه به علت پرداخت نکردن به موقع قبض تلفن، بلکه به علتی دیگر هفتاد و دو ساعت تمام قطع شده بوده است!

علت‌های دیگر می‌توانند خرابی خطوط، پاره شدن یک سیم، افسردگی رئیس شرکت مخابرات منطقه و یا مردود شدن فرزندش در امتحانات ثلث اول باشد.

اما علت قطع هفتاد و دو ساعته خطوط تلفن خیابان ما چیزی بود به نام "کابل برگردان".

شخصا هر چقدر به این مسئله فکر می‌کنم چیزی از آن نمی‌فهمم. خب! بی‌شک تخصص می‌خواهد در امر مذکور.

اما تجربه می‌گوید که کابل برگردان مشکلی دمدمی مزاج است. چون قبلا می‌آمدند و جلوی خانه‌هایمان چاله‌های ایندیانا جونزی می‌کندند و می‌گفتند داریم کابل برگردان می‌کنیم. تلفن هم قطع نمی‌شد.

اما ظاهرا در اثر پیشرفت علوم یا تغییر آب و هوا، این بار برای کابل برگردان باید تلفن‌ها هم قطع می‌شد.

حالا به بررسی موضوع دیگری می پردازم.

وقتی کسی اعصابش خرد است و نفر دومی می‌آید و می‌خواهد با او شوخی کند، او می‌گوید حال ندارم سر به سرم نگذار. اگر قضیه کش پیدا کند و نفر دوم دوزاری‌اش کج باشد، ممکن است نفر اول داد بزند.

اصولا هر وقت مشکلی هست، آدم‌ها سعی می‌کنند یک پیش‌اگهی در مورد مشکل بدهند.

اما موجودات مسئول ولایت ما این کار را نمی‌کنند ("با آن چشم‌های چپ کور شده‌شان"!).

همین جوری است که یک روز سر ظهر، وقتی شما مشغول استفاده از تلفن هستید تلفن‌ کل محله‌تان قطع می‌شود، تا هفتاد و دو ساعت بعد هم وصل نمی‌شود (این هفتاد و دو ساعت دقیق رد پائی از نظم و برنامه‌ریزی را نشان می‌دهد که می‌تواند دلیلی بر وجود نوعی از هوش باشد).

نکته جذاب‌تر این است که در تمام این مدت، خطوط تلفن قطع شده به کار خودشان ادامه می‌دهند. یعنی خط شما هیچ صدائی ندارد، اما اگر کسی از بیرون با شما تماس بگیرد، تصور می‌کند که شما هفتاد و دو ساعت در خانه نبوده‌اید یا جواب تلفن را نمی‌داده‌اید (می‌تواند هر طور دوست داشت فکر کند. برای آن مسئولین مهم نیست. یک نفر می‌تواند از فرط نگرانی که چه بر سر فلان آشنا یا قوم و خویش آمده کهیر بزند. یک نفر هم می‌تواند فکر کند فلانی شاید ناراحت است که جواب تلفن نمی‌دهد. یک نفر ممکن است فکر کند لابد فلانی نمی‌خواهد فلان کار را قبول کند که جواب تلفن را نمی‌دهد و موارد و محصولات متنوع دیگر). پس نتیجه می‌گیرم آن مسئولان دارای نوع اولیه‌ای از هوش بوده‌اند و به این فکر نیفتاده‌اند که اینها هزینه‌های هنگفت قبوض را تقبل کرده‌اند، حداقل وقتی تلفن‌شان را هفتاد و دو ساعت قطع می‌کنیم، جایگزینی هم نداریم، یک صدای ضبط شده بگذاریم توی تلفن‌شان بماند که بگوید اینها جایزه خوش حسابی، تلفن‌شان هفتاد و دو ساعت دارد کابل‌برگران می‌شود که بعدا صفا کنند.

( بررسی این نکته که شاید خیلی‌ها موبایل نداشته باشند، شاید بعضی در این سه روز نیاز فوری به تلفن پیدا کرده باشند، تنها تلفن عمومی سر خیابان اغلب یا توسط همشهریان عزیز به شدت اشغال است (جرات می‌خواهد حتی بعد از پانزده دقیقه انتظار، یک سرفه کوچک) و مسائل دیگر، نیاز به بحثی جداگانه دارد.)

پس این مطلب را با یک پیشنهاد به پایان می‌برم و برای شما زندگی خوبی را در این خاک کهن آرزو می‌کنیم. بی‌درد، بدون باقی ماندن جای زخم‌ها و اشیاء گران!

پیشنهاد: جناب مخابرات، سرت سلامت... چاپار استخدام کن. هم مشکل بیکاری حسابی حل می‌شود (هر خانوده یک چاپار، چاپار شخصی هم راه خواهد افتاد که مشکل دریافت نکردن امواج هم نخواهد داشت. چاپار تالیا راه می‌افتد با اعتبار محدود. چاپار ر ِند دستمزد بیشتری می‌گیرد و چاپارهای فراموش‌کار آنتن نمی‌دهند. چاپار عکاس، چاپار خواننده، چاپار پیام‌کوتاه‌بر و حتی چاپارهائی که رویشان ویندوز ایکس‌پی نصب می‌شود به زودی به بازار خواهند آمد). هم چاپار وقتی دچار کابل‌برگردان بشود، می‌شود برایش جانشین گذاشت، هم اینکه بیشتر عهدقجری و عصر حجری است.

با چاپار خرج شنود هم کمتر است و صدالبته ماست‌مالی‌اش هم سخت‌تر... خود دانی!

اینکه دیر به دیر می‌نویسم، دلیلش شاید نبودن مطلب جدید نیست. اعتراف می‌کنم که مدتی‌ست کم می‌نویسم( همچنین اعتراف می‌کنم که هیچ خوب نیست). با این‌حال، آن‌قدری مطلب هست که به هفته‌ای دو بار حداقل برسد. اما نمی‌دانم چرا این‌طور شده... سعی می‌کنم بیشتر به اینجا برسم.

بانوی بزرگ تئاتر ایران هم رفت.

داغ حداقل یک بار دیدار با خانم اسکوئی هم بر دلم ماند. از بختیاری‌ و لطف آقای همت چند سال پیش همراه دیگر همکلاسی‌ها توانستم یک ترم شاگرد آقای فتح‌اللهی یکی از دستیاران ایشان باشم. همان چند جلسه خبر از گنجی بزرگ می‌داد که کلیدش در دستان خانم اسکوئی بود. دریغ که باز هم همه چیز دیر شد و دور شد برای ابد.

سال هشتاد و چهار سال بد بود چقدر تا حالا.

یادتان جاوید استاد... يادتان جاويد!



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter