به سراغ حافظ که میروی انگشت حیرت به دندان گزیدن را فراموش نکن. این سادهترین کاریست که میشود در برابر این خداوندگار کلام انجام داد.
توجهتان را به این تکبیت دوباره جلب میکنم:
بر سر آنم که گر ز دست بر آید دست به کاری زنم که غصه سر آید
در نظر بیاورید که غزلهای قبل و بعد این غزل چیست(حیرت فراموش نشود! ):
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر آید
و:
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید
بله...
بر سر آنم که گر زدست بر آید دست به کاری زنم که غصه سر آید
برچسبها: ادبیات