در پست قبلی در بین موزیسینهای زن ایرانی از خانم «دلبر حکیماوا» هم نام برده بودم. یکی از دوستان گرامی گفتند که خانم حکیماوا موزیسین روس هستند.
برای ايشان توضيحی دادم درباره آنچه نوشتهام و لازم دیدم برای شما هم توضيح بدهم تا شبههای ايجاد نشود.
خانم «دلبر حکیماوا» سال 1336 در خانوادهای تاجیک در مسکو متولد شدند. ایشان از شش سالگی آغاز به فراگیری موسیقی کردند و در سال 1983 هم به درجه استادی موسیقی نائل شدند. خانم حکیماوا از سال 1362 تا 1372 در دانشکده موسیقی دانشگاه هنرهای زیبای تاجیکستان تدریس کردند و از سال 1374 هم در تهران سکونت دارند و در دانشگاه آزاد، دورهی عالی هنرستان موسیقی و مرکز موسیقی صدا و سیما به آموزش هنرجویان مشغولاند. ایشان در این سالهای سکونتشان در ایران اجراهای گوناگونی نیز داشتهاند.
باید بگویم علت آنکه از ایشان هم در بین زنان بزرگ موسیقی ایرانی نام بردم این بود که قطعا حضور ده ساله ایشان در ایران تاثیر بسزایی در موسیقی ایرانی میتواند داشته باشد.
چون علاوه بر اجراهایشان، قطعا پیانیستهای خوبی را نیز تربیت کردهاند.
شاید بشود گفت ایران مدیون ایشان و اساتید دیگر است.
البته من چندان از فعالیتهای دیگر ایشان اطلاعی ندارم و خوشحال خواهم شد اگر نکتهای را اشتباه گفتهام به من تذکر دهید (درباره همین موضوعاتی که گفتم نیز همینطور).
سپاسگزار شما خواهم بود.
پ. ن: بعد از نوشتن این توضیح، متنی هم راجع به وطن در ادامه نوشتم. خواستم همراه همین پست قرار بدهم در وبلاگ، اما احساس کردم شاید به نظر بیاید خیلی به این پست مربوط است. به همین خاطر چند ساعت دیگر آن را در پستی جداگانه میگذارم. راستش دوست نداشتم دوست گرامیام و دیگر دوستان فکر کنند در واکنش به موضوع این توضیح چنان متنی نوشته شده. حالا خودتان خواهید خواند. فقط اینکه موضوع پست بعدی مدتها پیش از این ذهنم را درگیر خود کرده بود. صحبت وطن که پیش آمد، خودش نوشته شد و پیش رفت. خلاصه اینکه همین! اين متن صرفن توضيح بود و آن يکی بيان يکسری احساسات است. (برای خودم عجيب است که به جای سه تا ستاره و کاری که میتوانستند انجام بدهند اين همه توضيح دادم! بسکه اين کلمات میتوانند گاه خائن باشند. شايد هم هميشه!)
جالب آنکه پست قبلی میخواست پيش درآمد باشد و فعلا پيش درآمد خودش شد فقط...