شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۴ شهریور ۵, شنبه

!Happy Birthday Dear Tim

دیروز با وبلاگ خوبی آشنا شدم به نام انحراف. درباره وبلاگ جذاب انحراف بعدا در یک پست جداگانه خواهم نوشت و حسم را در اولین برخورد با آن خواهم گفت.

به لطف آشنایی با این وبلاگ خوب، متوجه شدم که پنجشنبه گذشته تولد ۴۷ ساله‌گی «تیم برتون» بسیار دوست‌ داشتنی بوده(25 آگوست 1958 متولد شده جناب برتون). خب! روی حساب ارادت موجود، دیدم حیف است تولد جناب برتون باشد و تبریک نگویم. به همین ‌خاطر یادداشتی را که قبلا درباره فیلم «ماهی بزرگ» نوشته بودم دستکاری کردم و به مناسبت تولد تیمی خان عزیز! در اینجا قرار می‌دهم تا خوش‌حالی‌ام را از تولد جناب برتون نشان داده باشم.

چند کارگردان هستند که تردید ندارم اگر به دنیا نمی‌آمدند زندگی لنگ می‌زد. آندری تارکوفسکی، روبر برسون، امیر کوستوریتسا، تیم برتون و وودی‌ آلن و برگمان و... برویم سراغ تولد بازی:

تیمی وارد سالن مهمانی شد!

تیم برتون را اغلب ما می‌شناسیم. کودکی که فقط چشمهایش بزرگ شده‌اند!

رویاهای کودکانه او دچار تلخی بزرگسالی شده و همین است که ما را هر بار مسحور آثار جدیدش می‌کند.

گاهی (شاید هم اغلب) معتقدم انسان کودکی‌ست که به مرض مرگ دچار شده است.

روی همین حساب، درباره برتون فکر می‌کنم او کودکی‌ست که به بیماری بزرگسالی در دنیای تلخ نو دچار شده.

نمی‌توانم او را مثل«میشائل انده»آدم بزرگی بدانم که کودکی‌اش را حفظ کرده و غنی و یا مثل «آنتوان دو سن تگزوپه‌ری» آدم بزرگی که کودکی‌اش را بزرگ کرده سالم و سرحال...

برتون دنیای دیگری‌‌ست در ذهن من.

برتون انگار حسرت هیچ گذشته‌ای را نمی‌خورد. مثل بچه‌ای می‌ماند که مادرش را گم کرده و در حالی‌ که گریه می‌کند ذوق می‌کند از اینکه می‌تواند هرچقدر دلش خواست شکلات بخورد. گاهی مثل بچه‌ای که معصومانه تلمبه‌ای در حلق یک وزغ می‌کند و گلوی‌اش را با کش، سفت می‌بندد و سعی می‌کند بفهمد وزغ چقدر باد می‌کند!

بچه بی‌ملاحظه‌ای که وسط مهمانی داد می‌زند و به پدر جیب‌برش می‌گوید دستش را از جیب مهمان بغل دستی‌اش در بیاورد... چون خودش دیده که یک اژدها رفته توی جیب مهمان!

برتون همیشه لبخند زنان ما را ترسانده.

ادوارد دست قیچی‌اش را به خاطر بیاورید، یا سیاره میمون‌ها؛ موجودات عجیب‌غریب مریخ حمله می‌کند و کابوس یش از کریسمس.

دیده‌اید چگونه ما را پای قصه‌هایش می‌نشاند و مدام غافلگیرمان می‌کند با تلخی‌های دنیایمان؟ و کاری می‌کند به جای آنکه اخم کنیم و یا از ترس جیغ بکشیم برایش دست بزنیم و لبخند بزنیم و از هیجان گاهی مثل بچه‌های عروسک هدیه گرفته ذوق کنیم و بالا و پایین بپریم.

اصلا کارش به این می‌ماند که آینه‌ای جلوی یک هیولا بگذارد و بگوید: این خوشگله رو این تو می‌بینی؟ این خود توئی هیولای بدترکیب!

برتون بی‌ملاحظه است. گستاخ است. من را یاد براندو می‌اندازد که دماغ شکسته‌اش جذاب‌ترش کرده بود. برتون هرچقدر زشت‌تر و بی‌ملاحظه‌تر بشود، دوست‌داشتنی‌تر می‌شود. در افسانه‌های برتون خبری از پری و پرینس شارمینگ نیست.

برتون عادت ندارد با چاپلوسی دل کسی را خوش کند. وقتی دهان دنیای‌مان بوی گند گرفته، بی‌خیال داد می‌زند بوگندو!

اما نمی‌گوید مسواک بزن!

آخر مدعی مصلح بودن و ناجی بشریت بودن نیست. او یک قصه‌گوی شیطان است.

راننده ادوارد کمی در نوشیدن زیاده‌روی کرده بود

از اینکه ما را دچار لذت ترس کند، خودش هم لذت می‌برد انگار...

ادوارد دست قیچی شروع می‌شود. ما جانی دپ را در نقش ادوارد می‌بینیم و همان اول از ادوارد آرام خوش‌مان می‌آید. از کسی خوش‌مان می‌آید که که کافی‌ست از سر رفاقت بزند تخت سینه‌مان تا غزل خداحافظی را بخوانیم. بعد در همان آغاز کار، ادوارد خیلی ساده و راحت می‌زند دست‌های انسانی‌اش را داغان می‌کند. برتون هم بی‌خیال نشسته و ما را تماشا می‌کند.

برتون می‌داند هیچ اتفاق خوبی قرار نیست بیفتد، برای همین خیالش راحت است و دارد تلاش می‌کند خیال ما را هم راحت کند.

ادوارد دست آدمیزاد ندارد، به همین خاطر محکوم به تنهایی است. در سیاره میمون‌ها، ناجی، خودش قربانی می‌شود چون زمین اوضاعش خراب‌تر شده.

به پایان بتمن دقت کنید. زهر مار آدم می‌کند پیروزی بتمن را با آن همه بی‌تفاوتی و سردی. بگذریم از اینکه منجی برتونی هم منجی درست و درمانی نیست. نه دستش کش می‌اید و نه بلد است پرواز کند. مرد ثروتمندی است که در کودکی پدر و مادرش را کشته‌اند و وقتی بزرگ شده دارد یک جورهایی انتقام می‌گیرد از تبهکاران (یاد بازی جک نیکلسون که می‌افتم وصف حالم می‌شود این: جامه‌ها دریدندی و فریادها زدندی!).

تیمی خان و کابوس‌های عزیز یا این یکی: برتون می‌خواهد ماجرای عاشقانه تعریف کند: اشکالی ندارد اگر یک کله‌کدوی دیلاق عاشق یک عروسک فرانکشتاینی بشود؟

برتون جزو معدود کسانی است که توانسته وارد دنیای خیال بشود و زندگی خوبی برای خودش آنجا درست کند و تازه بتواند کلی هم مهمانی راه بیاندازد و ما را هم دعوت کند به ویلایش در دنیای خیال.

دنیای خیال جای خطرناکی است و مرگ آدم غریبه در آن حتمی است. کافی‌ست بدون آشنایی پایت را دردنیای خیال بگذاری تا یا تمام خیالاتت را از دست بدهی و یا تا آخر عمر در آن گرفتار بمانی.

دنیای خیال دنیای زیبایی‌ست. اما نمی‌توان به سادگی در آن زندگی کرد مگر...

خوش به حال تیم برتون!

او "مگر" را پیدا کرده... برای همین است که این‌قدر بی‌خیال ِ خیالات ما، مرزها را می‌شکند و دنیا را عریان می‌کند.

تخیلات را نه! دنیا را...

برتون به سرزمین رویاها رفته و سالم بازگشته و اسم زیبایی هم برای ملکه بی‌آلایش پیدا کرده...

خب! جناب برتون، تولدت مبارک!

پ.ن: تصاویر مربوط به مهمانی تولد تیمی عزیز است. سر را من برایش هديه بردم. می‌خواستم سر اسپیلبرگ را ببرم، پول کافی همراهم نبود! دير هم شده بود چاره ديگری نداشتم. سال آينده يک اسپيلبرگ خشک شده برايش می‌برم.



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter