دیروز از آن روزهای پر هیاهو و کمنظیر موزیکال بود برای من. از آن روزها که شاید سالی دو سه بار بیشتر با این شکوه بینظم اتفاق نیافتد و وقتی میافتد واجب میشود که حتما در وبلاگت به افتخارش بنویسی؛ حتی اگر وبلاگ نداشته باشی!
بله، ماجرا از این قرار بود که صبح را با اندکی «کنسرتو ویلنسل اپوس 12» روبرت شومان آغاز کردم و بعد چند رمانتیک دیگر؛ در ادامه برای تمرین روزانه اندکی موسیقی یونانی چاشنی حرکات موزون شبه تئاتر دنسی! شد که «آنجلینا دیمیتریو» بود بعد هم اروپای شرقی و موسیقی ملهم از موسیقی مجار و در اصل موسیقی یوگسلاویایی «گوران برگوویچ» بزرگوار و بعد برای اندکی آرامش Love is Blue!
اندکی گذشت و سری زدم به سرزمین خودمان؛ بانو «مرضیه» بود و «خواب نوشین» و «آمد نوبهار» و بعد هم «سپیده» و «چشم به راه» جناب «امینالله رشیدی» (که جزو معدود خوانندگان وزیری است که کمتر سراغ کیسههای اشکی آدم را میگیرند!). در ادامه برنامهها رفتم سراغ جناب «اشترواس»(معمولا از این کارها نمیکنم. امروز نمیدانم چه شد که قرتی بازیام گرفت! گفتم که امروز روز خاصی بود و الکی خوش بودم.) بعد کشیدم کنار جاده و همراه تلویزیونهای آنسوی آب! "وقتی جای خنده غم" شهرامشبپره گوش کردم و میزان فرمان شدم!
دوباره برگشتم و تا دم رفتن «برگ خزان» بود و بانو «مرضیه» ( کلا وقتهای آزاد را هم با صدای بلانسبت گوشنوازم، هر کدام از ترانههای جناب«ویگن» را که یادم میآمد میخواندم، از جمله «بارون بارونه» و «شکوفه» و ...)
خلاصه! چند ساعتی برای یک جلسه از خانه بیرون رفتم و تمام مدت هم در ذهنم ملودیهای گوشنواز میرقصیدند(امیدوارم دوستانی که در آن جلسه بودند و این یادداشت رامیخوانند فکر نکنند من حرفهایشان را گوش نمیکردم. در پسزمینه سخنان دوستان بسیار گرامی، موسیقی متنی هم پخش میشد در ذهن من!) و هنگام بازگشت دچار بیفکری اقتصادی در برابر وساوس موزیکال شدم و باز هم ثابت کردم هیچوقت نمیتوانم وزیر اقتصاد بشوم!
همراه ترجمهای از اشعار «آرتور رمبو» یک مجموعه بسی بسیار حیرتانگیز از جناب «گرجییف» در دستان من بود هنگام بازگشت (که فیالحال حین استماع آن مجموعه مشغول تحریر هستم و از همین روست که حال و احوالم باز چنان است که افتد و دانی!)
بله... رسیدم خانه و سری زدم به اینترنت که ببینم دنیا دست کیست و جدیدا کجا را فیلتر کردهاند، که با لینکی حیرتانگیز مواجه شدم.
آخرین آلبوم گروه Scorpions،همراه قطعهای که جناب «انوشیروان روحانی» ساختهاند! (هیجان شدید حضار!)
برای کسی که Scorpions جزو گروههای راک محبوبش باشد، همین واژه آخرین آلبوم کافیست. حالا حساب کنید کسی ارادتی هم خدمت خاندان روحانی داشته باشد.
خلاصه سر از پا نشناس دویدم و قطعه را دانلود کردم و ... خواهش میکنم خودتان این لینک را دنبال کنید و قطعه را بشنوید با شعر زیبای «کلاوس مین»* :
گلهای رنگارنگ:
انوشيروان روحانی از «راک» تا «Rock»
بله دیگر... بعد از ده بار شنیدن قطعه (( شاید من، شاید تو)) و رسیدن به حد اشباع و تماس گرفتن با چند تن از دوستان و رساندن این خبر، نشستم و دل سپردم به نوای «گورجییف»...
خلاصهای از اطلاعاتش چنین است:
Gurdjieff
Tsabropoulos
Chants, Hymns and Dances
Anja lechner: Violoncello
Vasilis Tsabropoulos: Piano
بد نیست بدانید آنطور که در توضیحات داخل مجموعه آمده، Anja Lechner شاگرد Janos Starker بوده. پس تردید نداشته باشید که یک اجرای جذاب ویلونسل را در این مجموعه خواهید شنید (استارکر همتای روستروپوویچ است و از نوازندگان کمنظیر ویلونسل. البته اقرار میکنم به زعم من در لطافت طبع چیزی از یو یو ما کم دارد).
Tsabropoulos پنج قطعه از آثارش را در این مجموعه نواخته که آنها هم بسیار جذابند.
«گئورگ ایوان گورجییف» آهنگساز غیر آکادمیک ارمنستانی است. اگر تا به حال گوشتان با نغمههای زیبای ارمنی آشنا شده باشد، خوب میدانید که چه رمز و رازی نهفته در موسیقی ارمنستان و چطور ملودیهای سحرانگیزشان درست نقطهای بین اندوه و عشق را در وجود آدم نشانه میگیرند.
خلاصه اینکه اگر مایل بودید این مجموعه زیبا را داشته باشید، باید بگویم که این مجموعه را انتشارات بانگ منتشر کرده و میتوانید CD آن را از کتابفروشی پنجره یا کتابفروشی نشر چشمه(1) تهیه کنید. ( در ضمن اگر پنجشنبهها به کتابفروشی پنجره بروید میتوانید با استاد عزیز آقای «غروی» هم ملاقاتی داشته باشید و از برنامه عصرانه موسیقی کلاسیکی که در آنجا برگزار میشود لذت ببرید و از راهنماییهای استاد عزیز آقای غروی هم استفاده کنید. اتفاق جذاب پنجشنبهها پخش تصویری برخی از کمنظیرترین اجراهیا آثار کلاسیک است.)
بههرحال، هنوز مانده تا دیروز به پایان برسد! و احتمالا تا شب چند اتفاق جذاب موزیکال دیگر هم برایم میافتد. ( چند دقیقه قبل از فرستادن یادداشت: دیروز تمام شد و به آن مجموعه سمفونی اسپانول «لالو» هم اضافه شد.)
فقط امیدوارم کسی اعتراض نکند که گوش من مگر چه جور جایی است که انواع این موسیقیها را در خود جای داده!
این بحثش جداست، خلاصهاش اینکه موسیقی خوب، موسیقی خوب است. تردیدی ندارم که باخ اعظم قلل مرتفع موسیقی را فتح کرده و در صدر ایستاده تا اعلام کند که از باروک تا مدرن مدیون او هستند(باور بفرمایید در کنسرتو ابواهای باخ، قطعهای شنیدم (شمارهاش را به خاطر ندارم) که کاملا نزدیک بود به آثار مدرن، و حتی کمی شبیه برخی لحظات شوستاکوویچ، و میتوان قطعاتی از باخ شنید که دوران حیرتانگیز رمانتیک را پیشگویی میکنند.) اما بعد از باخ اعظم هم آهنگسازانی بودند و هستند که روح موسیقی زمانهشان را درک کردهاند (از ریو و تکنو بگذریم!)
بههرحال، گوش و ذهن آدم نباید با هر موسیقی آلوده شود، ولی در موسیقی پاپ هم نمونههای گوشنواز زیادی یافت میشود (مثلا قطار اسپانیایی کریس د برگ یا ترانه شقایق که داریوش اقبالی خوانده و خیلی کارهای دیگر). در اصالت موسیقی راک و جاز و بلوز و از این طرف موسیقی وزیری هم که شکی نیست. (حداقل من که شکی ندارم) موسیقی فولک هم که همیشه جای خود دارد و موسیقی یونانی هم که امروز توانسته جایگاه درخشانی در موسیقی پاپ برای خودش کسب کند.
البته، تمام اینها دلیل نمیشود که موسیقی را بینظم گوش کنیم. مثلا در مورد موسیقی کلاسیک غرب، خیلی از اساتید معتقدند باید همراه کتاب موسیقی را شنید. به عنوان مثال، برای قطعات آوازی به این دلیل که خیلی از ما لاتین نمیدانیم و لذت خیلی از این قطعات به دانستن متونشان است و یا مثلا پوئم سمفونیک(2)ها داستانهایی دارند که اغلبشان برای ما نا آشنا ماندهاند و لذت شنیدن آنها همراه دانستن ماجراهاشان چنیدن برابر خواهد بود.
جزو جذابترین کتبی که در این زمینه دیدهام یکی «تفسیر موسیقی» تالیف «سعدی حسنی» هست که توضیحات کاملی درباره آهنگسازان و قطعاتشان در آن یافت میشود (که البته این کتاب متاسفانه تقریبا نایاب است) و دیگری کتاب «درک و دریافت موسیقی» نوشته «راجر کیمی ین» که از نکات کم نظیرش طرحهای شنیدنی داخل کتاب است که میتوانید هنگام شنیدن اثر آن را بخوانید و دو چندان لذت ببرید ( و خوشبختانه این کتاب به وفور و با قیمتی آنچنانی یافت میشود (نشر چشمه این کتاب را با ترجمه حسین یاسینی منتشر کرده) و امیدوارم با وزیر ارشاد جدید همچنان یافت میشدنی بماند.)
و یک کتاب عالی دیگر به نام «افسانههای اپرا» که نمیدانم هنوز نایاب است یا چاپ جدیدی از آن روانه بازار شده... این کتاب را چند سال پیش توانستم در کتابخانه یکی از دوستان ببینم و در آن داستانهای اپراهای معروف نوشته شده.
خلاصه و ختم کلام اینکه اگر آهنگساز بودم از روی دست شوبرت یک قطعه مینوشتم به نام روز موزیکال!
1) محل کتابفروشی نشر چشمه زیر پل کریمخانزند، ضلع شمالی است. کتاب پنجره هم انتهای خیابان سهروردی شمالی قرار دارد. البته اگر به دنبال آثار حیرتانگیز کلاسیک و اجراهای بیهمتا هستید از شهر کتاب زرتشت و نیاوران هم غافل نشوید. فقط برای دوستانی که مثل خودم وزیر اقتصاد نمیتوانند بشوند این دو محل اصلا مناسب نیستند، چون در آنجا خدمات فرهنگی Deutsche Grammophon را باید به معادل ریالی یوروییشان بخرید. این جور وقتها آدم کمی از موسیقی دلزده میشود!
2) پوئم سمفونیک: آهنگی است برای ارکستر، و عموما با یک موومان. که از چیزی ماورای موسیقی و معمولا شاعرانه الهام گرفته است. مثل: شهرزاد اثر ریمسکی کورساکف یا فانتاستیک اثر هکتور برلیوز. (منبع: آثار کلیدی موسیقی/ژان ژاک سولی، گی للون)
* متن ترانه:
Maybe I Maybe You
Music: Anoushirvan Rohani
Lyrics: Klaus Meine
Maybe I, maybe you
Can make a change to the world
We're reaching out for a soul
That's kind of lost in the dark
Maybe I, maybe you
Can find the key to the stars
To catch the spirit of hope
To save one hopeless heart
You look up to the sky
With all those questions in mind
All you need is to hear
The voice of your heart
In a world full of pain
Someone's calling your name
Why don't we make it true
Maybe I, maybe you
Maybe I, maybe you
Are just dreaming sometimes
But the world would be cold
Without dreamers like you
Maybe I, maybe you
Aree just soldiers of love
Born to carry the flame
Bringin' light to the dark
You look up to the sky
With all those questions in mind
All you need is to hear
The voice of your heart
In a world full of pain
Someone's calling your name
Why don't we make it true
Maybe I, maybe you