دوستی لطف کردند! و در محل يادداشتهای پست قبلی هر چه نا حق دلشان میخواسته گفتهاند و هر توهينی... اصلا خودتان بخوانيد.
...
این دوست عزیزمان قطعا نه من را دیدهاند و نه حتی یک کلمه با من صحبت کردهاند و نه حتی باز هم احتمالا، تا به حال وبلاگ من را درست و حسابی مطالعه کردهاند. و گرنه وقوف به چند نکته درباره نویسنده همین سطور برایشان کار مشکلی نبود.
خب! دوست عزیز، میگویند گل خوب وقتی گل خوب است که از اول خوب نور خورده باشد.
حالا که من معتقدم شما اندکی به من و اندیشهام و بدتر از آن، به دوستانم توهین کردهاید، و در ضمن هیچ وقت نمیخواهم کسی را از خودم برنجانم، بهترین کاری که میتوانم بکنم چیست؟ این است که بعد از عذرخواهی از دوستانم، اول کمی خودم را و بعد چند موضوع ديگر را روشن کنم برای شما:
دوست عزیز!که گفتهاید هنوز مانده مرد شوید و فرمودهاید از جنس نر هستید. اتفاقا من هم از جنس نر هستم. از این همه تفاوت هم بین اندیشههای خودم و شما به هیچوجه تعجب نمیکنم. تردید نیست که ما هر دو در محیطهای متفاوتی رشد کردهایم، نگاهمان به هستی متفاوت است، سنمان با هم تفاوت دارد و تجربیاتمان نیز به همین میزان کم و زیاد میتواند باشد. هیچکدام از اینها هم بار ارزشگذارانه ندارند. تنها پیام این جملات این است: من و شما دو آدم متفاوت هستیم.
هیچ اجباری هم نیست که ما هر دو یک جور بیاندیشیم.
اما مسائلی هستند که بین تمام افراد بشر در بارهشان نظرهای یکسان وتوافقات مشترکی وجود دارد.
مثلا هیچ انسان طبیعی نمیگوید گرفتن حق زندگی از انسانی دیگر و پایمال کردن حرمت انسانی دیگر، کاری خوب است. تمام افراد بشر کشتن و تجاوز را به عنوان امری منفی پذیرفتهاند. مخالفتی که با این بخش ندارید؟
نکند شما معتقدید کشتن و تجاوز یعنی مردانگی؟
اصلا معتقدید کشتن و تجاوز کار خوبیست؟
اگر چنین معتقدید که شما را به خیر و ما را به سلامت... دور و بر من هم آفتابی نشوید که قطعا به محض رویت، شما را به سازمانهای حقوق بشری و یک روانشناس خوب معرفی خواهم کرد. به نظر من اصلا منطقی نیست، کسی که کشتن و تجاوز را غلط نمیپندارد بدون درمان و کمک آزادانه در میان مردم بگردد. گر چه از این جور بیمارها اینروزها زیاد دیده میشوند. خب! باور کنید اگر زورم برسد همهشان را تحویل یک روانشناس خوب خواهم داد.
به نظر معترض میآیید! ها؟ شما کشتن را درست نمیپندارید؟ این خیلی انسانی است. تبریک میگویم.
با تجاوز هم مخالفید؟ این هم عالی است و هم انسانی. احتمالا معتقد هم هستید هیچکس حق ندارد حق کس دیگری را زیر پا بگذارد.
اینها که همه خوب است. پس چرا آن حرفها را زده بودید؟ اعتراض برای چه؟
انگار ما با هم همعقیده هستیم. هر دو با متجاوزان و قاتلان و سالاران مشکل داریم.
خب!
من فمینیست هستم. شما شاید فمینیست نباشید. اما در هر صورت انسان که هستید. منظورتان از اعتراض به یادداشت قبلی من دفاع از حقوق متجاوزان که نبوده؟ بوده؟
اگر اعتراض دیگری داشتهاید چرا درست بیان نکردهاید؟
راستی... اشاراتی درباره مردانگی کردهاید! و چه مردسالارانه! باید عرض کنم اصلا جای مناسبی را برای گفتن از مردسالاری انتخاب نکردهاید. من به این واژه به شدت حساسم و واکنش مثبتی هیچ وقت نسبت به آن نشان ندادهام.
به هر حال، چون من هم مرد محسوب میشوم، نمیشود که از مرد بودن چیزی ندانم. اما از آن مردانگی که شما میگویید هیچ چیزی نمیدانم قطعا و پشیزی هم ارزش برای آن مردسالاری که تلویحا مورد اشارهتان بوده قائل نیستم.
چون مرد بودن را نه مایه افتخار میدانم و نه مایه برتری... من مرد هستم، همانطور که یک زن، زن است.
هیچ اصلی و هیچ قانونی نه حق دارد و نه میتواند هیچ کدام از ما را برتر از آن دیگری بداند.
پس لطفا به من از فخر این مردانگی عجیب و غریب چیزی نگویید، که فخری در آن نمیبینم.
اصولا هیچ چیز را هم ذاتی نمیدانم.
به افسانههای ساخته و پرداخته نظام مردسالار توجه نکنید دوست من!
اینها همه قصههایی ابلهانهاند که میگویند مردها برترند و چه و چه هستند.
این تخیل است که مردانگی ضد ظلم است. در روشنترین بیان و اگر بخواهم به موضوع خاصی هم اشاره نکنم، باید بگویم ضد ظلم بودن ربطی به جنسیت ندارد.
اما موضوع اصلی: وقتی ظلم ببنینی و اعتراضی نکنی، شریک ظلمی. وقتی ظلم ببینی و به مقابله با آن برنخیزی شریک ظلمی. ظالمی!
شما ظلم نمیبینید؟ نمیبینید که قانون و جامعه چگونه حقوق زنان را نقض و پایمال میکنند؟
ندیدهاید؟
مقالهای را که لینک داده بودم نیز نخواندهاید؟
در خیابان راه نرفتهاید؟
گرم است هوا... نه؟ دوست عزیز، احتمالا لباس آستین کوتاهی تنتان کردهاید... در هوای گرم بدون آنکه کلاهی روی سرتان باشد راه میروید... گرم است هوا آخر!
اما... زنان این سرزمین، در همین گرما که شما را با لباس آستین کوتاهتان هم بیچاره کرده احتمالا، مجبورند چندین دست لباس اضافه هم بپوشند. اگر اسم این را ظلم نمیگذارید چه میگذارید؟
میدانید که... برای بدحجابی و بیحجابی مجازات قانونی هم تعیین شده... آیا این ظلم نیست؟
البته نمونههای ظلم زیاد هستند. نمونههای زیادی میتوان آورد از نقض حقوق زنان، چه در قانون و چه در متن جامعه:
در قانون، برای زنان مجرد میتوان نداشتن حق تصمیم گیریهای جدی بدون اجازه پدر را را مثال زد (مثلا نداشتن حق خروج از کشور، نداشتن حق ازدواج بدون اجازه ولی مذکر (میتوان نبودن قانونی مشخص و قابل اجرا برای ممنوعیت اجبار در ازدواج را هم مثال زد... این ظلم نیست به نظر شما؟)، برای زنان متاهل میتوان نداشتن حق طلاق را مثال زد (این هم نمودی مشخص از نقض حقوق زنان است) میتوان نداشتن حق سقط جنین را مثال زد( نمونهای آشکار از نقض حق احتیار خویشتن). هیچ مجازات مشخصی برای مردانی که به ضرب و شتم همسر یا دخترشان میپردازند در نظر گرفته نشده؛ اگر زنی از شوهرش کتک بخورد ولی جای کبودی بر بدنش نباشد و یا شکستگی نداشته باشد، قانون مسئله ضرب و شتم را نمیپذیرد؛ و اساسا در مورد خشونتهای روانی مردان بر ضد زنان، هیچ قانون مشخصی برای برخورد وجود ندارد.
هیچ میدانید که در قوانین ما خون فرزند بر پدر حلال است؟ شاید بگویید اینجا که پسر و دختر فرق نمیکنند.
اول میگویم این نمود ظلم نظام مردسالار است.
دوم اینکه، آمار نشان میدهند که میزان قتل دختر توسط پدر بیشتر از قتل پسر توسط پدر است.
برای اینکه دختر ناموس پدر محسوب میشود... ناموس، این واژه بیبنیاد و این ابر سنگین توجیه غیر انسانی خشونت علیه زنان!
بروم سراغ جامعه؟
به نگاه بیمار جنسیتی موجود در بطن جامعه اشاره کنم؟ به اینکه مردان، نه بعضی، که اغلب مردان، آسایش را در جامعه از زنان گرفتهاند؟
به این بپردازم که بسیاری از مردان با نگاه و زبان هرزشان تمام وقت مشغول آزار زنان هستند؟
انواع و اقسام خشونتهای ضد زنان را میتوان در جامعه دید.
ماشین دارید؟
چند بار فقط محض آزار، جلوی زنان و دختران ترمز گرفتهاید و متلکی پراندهاید؟
شما چنین نکردهاید؟ دیگران چطور؟ ندیدهاید؟
بله! ظاهرا فرموده بودید مردانگی ضد ظلم است.
اگر ضد ظلم است، پس یکی به من بگوید حقوق زنان در جامعه توسط چه کسانی نقض میشود؟ خودشان؟
خود زنها در خیابان مزاحم خودشان میشوند؟
خود زنها حق طلاق خود را از خودشان گرفتهاند؟
خود زنها خودشان را کتک میزنند؟
گلبهار را چه کسی کشت؟
پسر عمو و برادر گلبهار ظالم نبودند؟
به کسانی که به ليلا تجاوز کردند و بعد به قتلش رساندند میتوان گفت انسان؟
مردی که همسرش را کتک میزند ظالم نیست؟
آيا به سارا ظلم نشده؟
اين موارد ظلم نيستند؟
شعار ندهید دوست عزیز!
من هم نمیگویم تمام زنهای روی زمین فرشتهاند و تمام مردان دیو... اساسا اهل قضاوت و پیش داوری نیستم.
اما آنچه من میبنیم همان است که گفتم.
این مردان هستند که به طور گسترده حقوق زنان را نقض میکنند و حمایت قانونی هم دارند.
تا به حال هیچ زنی را هم ندیدهام که به طور گسترده یا محدود حقوق خودش را نقض کند! شاید باشند کسانی که از حقوق خود آگاه نیستند. و در این مرحله، وظیفه کیست که به ایشان آگاهی بدهد؟
افسانه نخوانیم...
این مردانگی نیست که ضد ظلم است.
انسانیت است که ضد ظلم است.
و فمینیسم یعنی انسانیت، یعنی مقابله با مردسالاری٬ دشمن بزرگ انسانیت.
فمینیسم یعنی دفاع از حقوق زنان و حقوق انسان.
فمینیسم برای هیچ جنس خاصی نیست.
همانطور که میبینید من مرد هستم و فمینیست هم هستم.
زنان و مردان فمینیست زیادی هم دیدهام. و از ایشان جز دفاع از انسانیت چیزی ندیدهام. همه زنان و مردان فمینیست و آزادیخواه در برابر این ظلمها میایستند و امروز (مانند هميشه) زنان و مردان زیادی را میبینید که شجاعانه برای کسب و احیای حقوق زنان و حقوق انسان تلاش میکنند و پیروزیهای بزرگی هم به دست آورده و میآورند.
به هر حال شما را دعوت میکنم به دیدن و تجربه و مطالعه... تا خودتان قضاوت کنید.
من مثالهایی آوردم. مثالهای بیشتر را میتوانید خودتان ببنید.
و یک چیز را هم فراموش نکنید. لطفا برای قضاوت روی افراد بشر، آگاهانهتر به دنیای اطرافتان نگاه کنید.
و اما نکتهای دیگر: این وبلاگ صفحهای است برای نشر عقاید من.
بخت خوبی که وبلاگنویسی برای من به ارمغان آورده، آشنایی مستقیم من با مخاطبانم بوده... دوستان و اساتید بسیار عزیزی که در این چند وقت وبلاگنویسی همیشه مهربانانه من را با نظراتشان راهنمایی کردهاند و به من نیرو بخشیدهاند برای ادامه راه و همیشه همراهم بودهاند.
و بسیاری از دوستان و اساتید من هم کسانی هستند که تمام زندگیشان را در راه دفاع از حقوق زنان گذاشتهاند.
به این دو دلیل مهم و به دلایل بسیار دیگر، به هیچ وجه اجازه نخواهم داد در این صفحه به دوستان و اساتید من و به مهمانان کلام من، اهانت شود.
بار دومی بود که کسی به خود اجازه نشر اهانت داده بود در صفحه یادداشتها.
بار اول مستقیم خطاب به خودم بود. بیتردید از حق خودم نیز نخواهم گذشت. اما آن بار اول را به دلایلی گذشتم. همان یک بار فقط!
این بار را هم چون حداقل حدود رعایت شده بود، چشمپوشی میکنم. اما بیتردید حتی اگر یک بار دیگر چنین اهانتهایی تکرار شود، یادداشتها را پاک خواهم کرد. این از معدود حقوقی است که در این صفحه دارم و از آن استفاده خواهم کرد.
بدون شک، هر گونه نقد و سوالتان را میپذیرم و تلاش خواهم کرد پاسخگو باشم.
اما آدمی نیستم که تحمل هر اهانتی را داشته باشم. مخصوصا توهین به دوستانم را به هیچ وجه نمیتوانم تحمل کنم.
اینجا ابزار من کلام من است. در دنیای واقعی هم ابزار دیگری جز کلام و تصویر ندارم.
من مخالف خشونت هستم و هتاکی را هم خشونت میدانم. در دنیای واقعی با هر چه دارم و در حد توانم مقابل ظلم و خشونت میایستم، در دنیای مجاز هم همین راه را ادامه خواهم داد و البته نیازمند یاری تمام همراهانم نیز هستم.
خب! دوست گرامی
امیدوارم بار آینده یادداشتتان را با مشخصات کاملتان بخوانیم و مهمان نظرات منطقی و آرام شما باشیم.
نه من قصدم سرکوب شماست و نه آنجور که حدس میزنم شما قصد سرکوب داشتهاید. بیپرده بگویم، مرتکب اشتباهی شدهاید که من شخصا از آن میگذرم. امیدوارم دوستانم نیز ببخشند.
و به خاطر لحن دوستانه جملات آخر یادداشتتان برای شما احترام قائلم. همانطور که من را عزیز خطاب کردید، من هم شما را دوست عزیز خطاب میکنم و امیدوارم فرصتی برایتان پدید بیاید که به انسانها نگاهی انسانیتر داشته باشد و درک کنید نه مرد بودن مایه برتری و افتخار است و نه زن بودن.
انسان بودن و احترام به حقوق تمام انسانهاست که مایه سربلندی و شرافت( نه برتری!) انسان است.
و کسی که حق انسانی دیگر را زیرپا بگذارد، آگاهانه یا نا آگاهانه انسانیت را منکر شده است.
-----------------------------------------------------------------
دوستان بسیار عزیزم.
امیدوارم این بحث را یک بحث دوطرفه نپندارید.
هم قدردانی بود از زحمات و مهربانیهای شما و هم تذکر بود به کسانی که ممکن است رسم مهر را زیر پا بگذارند.
میخواستم درباره موضوعات دیگری نیز بنویسم، اما اهمیت این موضوع برایم در این زمان بیشتر بود.
راستی!
این خبر را بخوانید. (تیتر خبر را نمیآورم که هم شما غافلگیر شوید و هم خودم علیالحساب اهمیتی به آن نداده باشم. فعلا اندکی خیال برشان داشته... البته اگر هم یک وقت دیدیم خیال نبود خیلی، باز هم این حضرات خیلی خوش خوشانشان نشود که هر چه بخواهند میشود. نه! ما هم مشغول تخمه شکستن نیستیم.)
بههرحال، این حضرات جوش آوردهاند بد فرم!
با آب و این چیزها هم مشکل حل نمیشود. میگویند چیز را وقتی سبزیجات زیاد بدهی کنترل اعصاب و روانش رااز دست میدهد!
من گیاهخواری را تبلیغ میکنم اغلب. اما به شدت این حضرات را منع میکنم از خوردن گیاهان... برای مزاجشان اصلا خوب نیست.
در مورد همین خبر احتمالا یادداشتی مینویسم تا در پستی جداگانه خدمتش برسم.