این یک روز باقیمانده را سوگند خوردم تا آنجا که میتوانم تلاش کنم به هدف جلب رای برای دکتر معین...
تا همينجا هم فرصتهای فراوانی را از دست دادهام... اما هنوز فرصت باقيست... کوتاه است، اما میتواند مفيد باشد.
شاید خیلی از شما بگویید منی که آن همه شرط و بیع گذاشتم برای خودم و برای رای دادنم، یا من که حامی رفراندوم هستم دیگر چرا این همه تلاش میکنم.
جواب دارم: چون برای دادن یک رای که به نظر خیلی از اطرافیان ناقابل میآید، کلی شرط برای خودم گذاشتم، میخواهم عده بیشتری را جلب کنم. چرا؟
ساعتهای زیادی وقت گذاشتم برای مطالعه حرفها و برنامههای دکتر معین و گروه همراه ایشان... نزدیک به یک هفته، هیچ کار دیگری نکردم به جز فکر کردن به انتخابات... و بالاخره تصمیم گرفتم به دکتر معین رای بدهم.
خب! دقیقا به خاطر تمام وقتی که روی این تصمیم گذاشتهام، میخواهم رای دوستان دیگر را جلب کنم.
به خاطر اینکه تقریبا مطمئن هستم اشتباه نکردهام. به خاطر اینکه دلایل زیادی پیدا کردهام برای اثبات ثمربخش بودن این تصمیم... به خاطر اینکه میدانم شرط اول اثبات ثمربخشی این تصمیم، آن است که دکتر معین در انتخابات پیروز شود.
و حاضرم مسئولیتش را هم بپذیرم.
و دیگر اینکه،چون حامی رفراندوم هستم، چون خواهان آن هستم که قوانین ضد زن و دیگر قوانین تبعیضآمیز از قانون اساسی حذف شود، و چون خواهان آن هستم که قانونی اساسی مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر داشته باشیم، به دکتر معین رای میدهم.
دکتر معین و گروه همراه ایشان، تنها کسانی هستند که در این دوره از حقوق بشر گفتهاند، از مبارزه با تبعیض علیه زنان گفتهاند، از آزادی بیان و اندیشه گفتهاند، از حرمت انسان گفتهاند و از تمام مسائلی سخن گفتهاند که سالها در سرزمین ما حتی سخن گفتن از آنها ممنوع محسوب میشد.
من به دکتر معین رای میدهم، نه به خاطر اینکه فردی بیاید و سرنوشت دیگری برایم رقم بزند، بلکه به خاطر آنکه فردی به همراه گروهی بیاید، تا بتوانم همراه او حق تعیین سرنوشت پیدا کنم.
به دکتر معین رای میدهم، چون معتقدم برای رسیدن به آزادی باید پلهها را یکی یکی بالا رفت... چرا که هر روش دیگری از نظر من تخیلی و دور از دسترس است.
به دکترمعین رای میدهم، چون نمیخواهم اسیر لجبازی و توهم باقی بمانم و منتظر اسطوره نجات باشم.
کليد دست همه ماست.
تا فردا هنوز راه زیادی باقی مانده... تا فردا میتوان همراهان بیشتری پیدا کرد.
دلایل دیگری میخواهید؟ بخوانید:
امید معماریان:
اعجاز رسانههای کوچک و چرا خانهنشینی روا نیست.
زننوشت:
شام آخر تبلیغات
از درون همين متن:
...با اين حال تصوير آن مرد ميانسالی در ذهنم پررنگ است که از من پرسيد:«به دکتر معين رای میدهی که هيچچيز عوض نشود؟» و منی که از خستگی روی پا بند نبودم: «رای میدهم که خودم خيلی چيزها را عوض کنم، که فضا برای تغيير داشته باشم، که آزاد باشم، که باشم.» و نگاه عميق او: «به خاطر صداقتت، به دکتر معين رای میدهم.»