نامه سرگشاده به دکتر مصطفی معين
سلام آقای معین
سرانجام این هفته گنگ را به پایان رساندید. حالا هراس دیگری آغاز شده است. هراس ناشی از مسئولیت... دوستی میگفت کاش نیایید و ما هم با این حساب که دیگر هیچ گزینه معقول و مطلوبی باقی نمانده، انتخابات را تحریم کنیم. اما آمدید و ما که قصد بر انتخاب شما داریم نیز در این هراس تازه همراه هستیم.
یعنی امیدوارم که باشیم...
امیدوارم بالاخره به شیوه ممالک واقعا دموکرات ما مردم هم مسئولیت آرایمان را بپذیریم و همانند رئیس دولت (که امیدوارم شما بر اساس وعدههایتان تلاش کنید در تبدیل رئیس دولت به رئیس جمهور) ما هم مسئول سرنوشت خود و سرزمینمان شویم.
یعنی قدرت تعیین سرنوشت را و قدرت دخالت منطقی در امور را داشته باشیم. و به قول دوستان هم آزادی بیان و دخالت داشته باشیم و هم آزادی بعد از بیان و دخالت...
باری...
از امروز است که تازه نگرانیهای من که فقط یکی از هزاران هستم آغاز میشود.
منی که قصد بر تحریم انتخابات داشتم و تنها امید به رسیدن به آزادی از راهی غیر از خشونت مرا از تصمیمم منصرف کرد. تا همین امروز هزینههایی در ازای تصمیم مبنی بر شرکت در انتخابات و رای دادن به ادامه اصلاحات در سخن نوی اصلاحات پیشرو پرداختهام. این هزینه تا امروز تحریم خودم توسط دوستان موافق با تحریمم بود و شاید فردا سنگینتر از امروز باشد. اما امیدوارم آن قدر ما رای دهندگان مسئول باشیم و شما و دولتتان آن قدر مصمم و وفادار به تعهداتتان باشید که در صورت پیروزی , چند سال آینده سربلند از این انتخاب باشم و باشیم.
هیچ حس خوشایندی نیست احساس فریب خوردن...
آقای معین، میتوانید جواب اعتمادمان را بدهید؟
آقای معین
وقت آن رسیده که یک چیز را از سوی خودم و تعدادی همفکرانم بگویم. من تا امروز و از امروز به بعد از حامیان برگزاری رفراندوم برای قانون اساسی و تغییر آن بودهام و خواهم بود.
من فمینیست هستم و آنچه در گام اول برایم بیشترین اهمیت را دارد مبارزه با اندیشه اقتدارگرای مردسالار و احقاق حقوق زنان است و این مسیر را تا روزی که حقوق حقه و انسانی زنان به ایشان بازگردانده نشود، و تا زمانی که افکار و اندیشهها و قوانین ضد زن و ضد انسان وجود داشته باشند، ادامه خواهم داد چرا که معتقدم حقوق زنان، حقوق بشر است و آنچه به تمامی زنان و مردان دنیا آسیب میرساند ذات اقتدارگرای نظام مردسالار است.
آقای معین، میتوانم مطمئن باشم در مسیر مبارزه با نظام ضد زن و احقاق حقوق زنان و بازگرداندن این حقوق به زنان، همراه خواهید بود؟
مخالفت قطعی من با قوانین ضد زن و ضداقلیت و نژادپرستانه و ضد انسانِ قانون اساسی تا هنگام تعدیل و تغییر قانون اساسی ایران ادامه خواهد داشت. اما مسیری که برای نیل به این مقصود انتخاب کرده ام سراسر عاری از زور و خشونت وقهر است. مسیر منتخب من مسیر عدالت و صلح و مبارزه انسانی و دموکراتیک است. در این مسیر تنها نیستم و قانون من و همراهانم قانون انسان بودن و عدالت است.
گر چه آگاهم به این موضوع که آنان که در راه دشمنی با انسان و حقوق بشر گام برمیدارند ابزاری جز خشونت و ظلم و زور ندارند؛ و به همین دلیل میدانم مسیر دشواری را انتخاب کردهام.
از گفتههای شما نیز برمیآید که مسیر صلح و عدالت و آزادی و مسیر رفتار انسانی را برگزیدهاید.
پس همراهی سرنوشت منتخب ماست.
آقای معین، آیا میتوانم مطمئن باشم مصرانه بر سر اندیشهها و حرفهایتان خواهید ماند؟
آقای معین
گرچه شما در درون نظام حاکمی حضور دارید که من قویا نسبت به مسیرش و حضورش اعتراض دارم.
اما به این امید شما را انتخاب میکنم که منتقد این نظام حاکم باشید و سعی در درمان بیماری قدرت و بیعدالتی که تمام وجودش را فراگرفته داشته باشید. تا مگر از این راه بدون تن دادن به خشونت و قهر و با سود بردن از روشهای انساندوستانه و صلحطلبانه گامی به آزادی مطلوب انسانی نزدیکتر شویم.
آقای معین، آیا شما نسبت به هرگونه بیعدالتی منتقد خواهید بود و آیا در راه احقاق حقوق پایمال شده ما گام برخواهید داشت؟
گفتم نسبت به نظام حاکم اعتراض دارم، از آنرو که گذشته تاریکی دارد که من و بسیاری از هموطنانم در گام اول خواهان روشن شدن آن و در مرحله دوم خواستار امکان پدیداری شرایط قضاوت مردمی و تعیین جریمه و مجازات برای خطاهای آن هستیم.
آن فاجعهای که در مورد کردها در کمال بیعدالتی در اوائل انقلاب و پس از آن پیش آمد و آن فاجعهای که در سال 67 درباره زندانیان سیاسی رخ داد و بیعدالتیهای فراوانی که در حق آزادیخواهان، اقوام دیگر ایرانی و دیگر اقلیتها به ناحق روا داشته شد، مسائلی نیستند که بتوان به دست فراموشی سپرد.
و همانطور که خودتان اشاره کردهاید بیعدالتیهایی که در سالهای اخیر نسبت به آزادیخواهان ایرانی صورت گرفته است(همچون دستگیریهای اخیر، ماجرای کوی دانشگاه و قتلهای زنجیرهای) نیز غیر قابل گذشت و فراموشی هستند.
اساسا جان انسان و شرف و حرمت انسانی مسائلی نیستند که بتوان هیچگاه از نظر دور داشت و مقامی کمتر از مقام اول در میزان اهمیت به آنها داد.
برای احقاق حقوق بازماندگان آن رفتگان, و نیز دیگر افرادی که این روزها و این سالها ظلم و زور و ستم برشان روا داشته شده، این سکوت حاکم بر تاریخ و بر فضای سیاسی و اجتماعی ایران باید شکسته شود.
آقای معین، میتوانم مطمئن باشم که این مسائل را فراموش نخواهید کرد؟
آقای معین
من در اندیشه خود کاملا با هر نوع حکومتی مخالف هستم و انسان را شایسته آن میدانم که خود بر سرنوشت خودش حاکم باشد. دموکراسی اولین گام در راه رسیدن به این هدف مهم است.
آنچه من حق انسان برای تعیین سرنوشت خودش میدانم اندیشهای آرمانی نیست, اما سادهیاب هم نیست. این مسیر، مسیری دشوار و حتی جانفرساست، اما در پایان آن نور و آزادی منتظر انسان ایستاده...
به همین خاطر است که امروز با شما همگام میشوم. چرا که شما و اصلاحات، وعده آزادی و دموکراسی را دادهاید.
پس امروز مهمترین نقطه اشتراک من به عنوان یک ایرانی و شما به عنوان یک ایرانی, علاقهمان به انسان و آزادی است و هدف مشترکمان یعنی دموکراسی.
آقای معین، با احتساب اینکه میدانم هیچ کدام از کاندیداهای مطرح شده در این دوره چنین دغدغههایی ندارند و شاید انسان و شرفِ انسان آخرین مسئله مورد علاقه ایشان باشد، و با در نظر گرفتن این نکته که معتقد هستم هر شهروند باید خودش با داشتن توان تعیین سرنوشت خود و سرزمینش، مسئول تصمیمات و خطاهای خود باشد و باید همیشه منتقد حکومت باقی بماند تا زمانی که حاکم به ناظم و ناظم به مدیر و مسئول تبدیل شود؛ آیا میتوانم مطمئن باشم شما همیشه به این هدف مشترک یعنی دموکراسی و آزادی وفادار خواهید ماند؟
آقای معین
امروز میخواهم دست شما را بفشارم و بر اساس اصولم تا جاییکه هیچ کدام از هدفمان دور نشده باشیم با شما و تمام آزادیخواهان عادل و انساندوست این سرزمین چه موافق و چه مخالف( که در راه آزادی انسان مخالفت و موافقت اگر موجود باشد تنها در مسیرهاست و نه در هدف) همراه شوم.
با تمام ابزار اندک خودم و بدون هیچ قولی مبنی بر انجام کاری فراتر از توان خودم... ابزار من اندیشه و قلمم هستند و اندک دانشی که دارم.
آقای معین
آیا شما هم قول میدهید از تمام توانتان در رسیدن به این مسیر استفاده کنید؟
امیدوارم تمام همراهان آزادیخواه این مرز و بوم، هر که و در هر میدانی،این قدر از منطق برخوردار باشند که فراموش نکنند سنگی که بر دهانه رود آزادی قرار گرفته را یکتنه نمیتوان بلند کرد و فریاد و خشم نیز کاری از پیش نخواهند برد.
هدف انسان و آزادی است.
دوباره نامه سرگشاده دیگری را به پایان میبرم با این جملات:
آقای معین
کلید آزادی ما در دستهای ماست.
برای گام برداشتن به سوی آزادی انسان و برای احقاق حقوق انسانی و برای ساختن ایرانی آزاد و آباد دست دوستی به سوی شما دراز میکنیم.
آیا پاسختان به سوالهای من به عنوان یک ایرانی، که طالب آزادی برای تمام انسانها هستم مثبت است؟
آیا حقیقتا برای رسیدن به آزادی دست ما را میفشارید؟
آیا میتوانم چند سال دیگر با افتخار بگویم برای رسیدن به آزادی مسیر درستی را انتخاب کردم؟
من قصد شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتهای اجتماعی و انسانیام را ندارم، با این حساب اگر پاسخی منفی برای پرسشهای من دارید، بگویید تا بتوانم پیش از آنکه دیر شود تصمیم دیگری بگیرم.
اصل را بر صداقت گذاشتم.
آقای معین، آیا میتوانم به صداقت شما اطمینان داشته باشم؟
ساسان . م . ک . عاصی
یکشنبه هشتم خرداد ماه 1384