با دوستی در مورد جلسات هفته ای که هشت مارس در آن بود گفت و گو می کردم ...
ایشان علیرغم نگاه روشن و وسعت دیدشان ، جمله ای گفتند که کاملا من را حیران کرد .
گفتند (( وقتی از جلوی در یک سالن رد می شم و می بینم نوشته مثلا همایش بررسی نقش زن در نقاشی ، احساس می کنم که من نباید اونجا برم ... احساس می کنم با این جمله شون من را حذف کردند ))
این جمله ایشان من را به یاد مسئله ای انداخت که مدتهاست با آن مواجه هستم . مسئله ای که در همین وبلاگستان هم بارها در موردش خوانده ام .
خیلی از مردم فکر می کنند فمینیسم یعنی حذف مردان ... بعضی و یا حتی خیلی از مردها از فمینیسم می هراسند .
و حیرت انگیز آن که چنین دیدگاه منفی ای حتی در بین آگاهان نیز طرفدار دارد .
بعضی مردها می پرسند که چرا یک جنبش اجتماعی زنانه وجود دارد ، اما جنبشی برای احقاق حقوق مردها نیست .
خب! این را به عنوان لطیفه سال به شما تقدیم می کنم.
و پیشنهاد می کنم جنبشی هم برای احقاق حقوق مردها راه بیاندازیم . و پس از آن جنبشی هم برای احقاق حقوق سرمایه دارها ...
اما از این گذشته ... می خواهم چند سوال مطرح کنم و بعضی را پاسخ بدهم و بعضی را بگذارم تا شما پاسخم دهید... شاید یک سری مسائل در ذهن من و خیلی از یاران حل شوند .
پیش از سوالات اصلی ام احساس می کنم لازم است به سوال زیر پاسخ داده شود .
بشریت از چند نوع جنسیتی شکل گرفته ؟
تا آنجا که من می دانم مونث و مذکر و خنثی و مشترک . ( خنثی انسانهایی هستند که جنسیت مشخص ندارند و یا میل جنسی بسیار ضعیف دارند و یا اصلا تمایلات جنسی ندارند .
مشترکان ، انسانهایی هستند که مشخصات هر دو جنس را در خود دارند .
البته اطلاعات من در مورد این دو گروه ناقص و اندک است و اگر اشتباهی در تعاریفم موجود است ، خوشحال خواهم شد که تذکری بدهید و تصحیح شان کنید .
و نکته دیگر این که ، این دسته بندی ربطی به مسئله همجنس گرایی و دگرجنس گرایی ندارد .
همجنس گرایی و دگرجنسگرایی غالبا انتخابی هستند و به طور معمول تحت تاثیر مسائل فیزیولوژیک بدن نیستند . )
بدون شک در مجموعه انسانی ، اکثریت را اناث و ذکور تشکیل می دهند .
خنثی ها و مشترکان نیز معمولا یا جسم زنانه دارند و یا مردانه ...
حالا پرسش اول من این است :
چرا در جامعه ما و بسیاری از جوامع ، زنان را اعضای یک طبقه می شمارند؟
می خواهم بپرسم در این مجموعه ای که به طور کل از دو نقطه اصلی شکل گرفته و اکثریت و اقلیتی در آن وجود ندارد ، چه چیزی هرم طبقاتی را پدید آورده است ؟
و از آقایان و خانم هایی که برای احقاق حقوق " طبقه" زنان فعالیت می کنند ، می خواهم بپرسم ، آیا تصمیم ندارند کمی منطقی تر به این تعریف ساخته نظام مردسالار نگاه کنند؟
تلاش برای احقاق حقوق زن به عنوان نه تنها نیمی از جماعت بشری ، بلکه به عنوان خالق اصلی تمام بشر ، بسیار متفاوت است با تلاش برای احقاق حقوق طبقه زنان...
این موضوع که قسمتی از این کل انسانی ( قسمت مردانه اش ) در پی یک خطای فاحش و کوته فکرانه تاریخی و نیز در پی یک توهم ( چرا که بخش عظیمی از نیروی پشتیبان نظام مردسالار را ، توهمات مربوط به قدرت مردانه شکل می دهد) در موقعیتی فراتر قرار گرفته ، دلیل نمی شود که آن را طبقه فرادست بدانیم و زنان را طبقه فرودست ...
این تعریف طبقاتی از زنان حاصل تعاریف مردانه است... که خود را طبقه برتر و نیرومند تر خوانده اند و در مقابل اکثریتی برابر با خود را طبقه زیردست ...
نباید با باز تکرار اندیشه های منفی محصول نگاه این نظام مدام تاییدش کرد .
نباید به این توهمات ریشه دار که مدام از قدرت مردانه و فرادستی آنان دم می زند با تکرار و مورد استفاده قرار دادنشان دوباره نیرو داد .
باید آن را پیش کشید و تیغ تیز نقد را بر بدن پوسیده اش قرار داد .
اسطوره مرد نیرومند از همان آغاز هم پوک بود .
تکرار بدون نقد آن ، تنها نیرو دادن به آن است .
و فمینیسم منتقد موشکاف است .
تلاش اصلی فمینیسم ، ایجاد هم سطحی و برابری است . نه پایین کشیدن و نابود کردن یک طبقه فرادست ...
فرودستی یک لقب عامیانه است که گریبان گیر زنان شده است .
و البته باید بر ضد آن خروشید.
و این نگاه طبقاتی و فرادستانه و فرودستانه ، حاصل یک نوع ادبیات و نظام مردسالارانه است .
زنان طبقه نیستند .
پرسش بعدی من درباره مردانی است که تصور می کنند جنبشهای فمینیستی در تلاشند برای حذف مردان ...
علت چیست؟
انکار نمی کنم که بعضی گرایشات اینگونه وجود دارند ، که از نظر من جنبشهایی اند که تحت تاثیر نگاه مالک مآب مردانه قرار گرفته اند و هیج وقت هم نتوانسته اند اهداف حقیقی فمینیسم را زیر سوال ببرند .
اما جنبش های گسترده تر فمینیستی ، هدفشان یاد آوری و احقاق حق زن به عنوان نیمی از انسانهای تشکیل دهنده جامعه بشری و نیز به عنوان خالق بشر است .
تاکید می کنم که هدف اثبات نیست . یاد آوری و احقاق حقوق زنا ن ، هدف است ...
اینکه زنان تشکیل دهنده نیمی از جامعه بشری و نیز خالقان بشر هستند ، مسئله گنگی نیست که نیاز به اثبات داشته باشد . امر مسلمی است که نظام و فرهنگ مرد سالار چشمهایش را بر آن بسته ...
تلاش جنبشهای فمینستی هم یادآوری این نکته است ، و نیز احقاق حقوق زنان ...
اولین حرکت در این راستا ، مبارزه با فرهنگ و نظام مردسالار است و حذف آن... مبارزه با مرد سالاری نه مرد بودگی ...
اما مردان فکر می کنند که فمینیستها قصد دارند آنها را از میدان به در کنند.
یعنی فکر می کنند فمینیستها هم می خواهند همان رفتاری را با مردان پیش بگیرند که مردان در قبال زنان پیشه کردند.
اندیشه مردسالار ، چیزی به جز غلبه و فرمانروایی نمی شناسد . تصویری از اشتراک و تکثر ندارد .
مرد خود را مالک می پندارد . و اگر کسی بخواهد او را از این جایگاه خیالی مالکیت دور کند ، در این هراس می افتد که (( می خواهد خودش به جای من مالک باشد ))
به همین خاطر ، جنبش زنان در ذهن مردانه می شود دو خطر :
اول آنکه این جنبش می خواهد حق تن پروری و زور گویی و مالکیت را از او بگیرد.
و دوم ؛ می خواهد خودش صاحب این حق مالکیت شود.
و البته شخصا ، پدید آمدن این هراس در ذهن نظام مرد سالار را ، نتیجه همان پذیرفتن بحث طبقه می بینم.
مرد وقتی خود را در طبقه ای بالاتر تصور کند ، هر جنبشی بر ضد طبقه اش را پیش در آمد یک سقوط می داند ، و در برابر این سقوط به تقلا می افتد .
قدرت ، ترسو می شود .
باید به این قدرتمندان توهم زده فهماند که تلاش برای اشتراک و هم سطحی است نه حذف و فروکشیدن.
باید به این قدرت فهماند که در دو سر الا کلنگ ، وقتی یک نفر برود بالا و پایین نیاید ، سرگیجه می گیرد ...
و نظام مردسالار دچار این سرگیجه قدرت شده است .
باز هم تکرار می کنم ، اندیشه مردسالار چیزی به جز مالکیت نمی شناسد . باید مفهوم مالکیت را از ذهن او پاک کرد .
و حالا ، با این حساب ...
چگونه می توان در ذهن چنین اندیشه خشک و متعصبی این مسئله را روشن کرد که زنان در پی برابری و اشتراک هستند . و این برابری و اشتراک به سود تمام جامعه بشری است .
چگونه می توان به او فهماند هدف جنبش زنان یاد آوری این نکته است که دو نقطه اصلی بشر نباید و نمی توانند تشکیل یک هرم بدهند .
بحث ، بحث انسان است . زن و مرد .
کسی که می اندیشد جنبش زنان در راستای حذف مردان حرکت می کند ، به طور قطع به همان بیماری نگاه مالک مآب مردانه دچار است.
پرسش دیگر من درباره مخالفت با فمینیسم است.
و کسانی که به هر وسیله ای سعی در آسیب زدن به این جنبش دارند .
می خواهم اصل ماجرا را بدانم...
آیا این مخالفت هم از همان نوع است که هر حرکتی که طرفدارانی دارد ، باید مخالفانی نیز داشته باشد.
(( من مخالفم ، پس هستم ... چون اگر مخالف نباشم ، به چشم نمی آیم! ))
این سوال را دقیقا از کسانی می پرسم که ادعا می کنند اسیر نگاه مردسالار نیستند و نگران بشرند اما از هیچ فرصتی برای انکار و مقابله با فمینیسم نمی گذرند...
طرف بحث من منتقدان اجتماعی و یا کسانی که هنوز فرصتی نیافته اند تا نگاهی نو به هستی شان داشته باشند نیست .
دسته دوم که تکلیفشان روشن است . نیاز به آگاهی دارند و تا وقتی که نادانند ، همان نادانی نوعی مصونیت به ایشان می دهد که البته دائمی هم نیست و نباید باشد.
ما نمی توانیم به کسی که زن را ملک خود و زمین خود می پندارد ، چیزی در مورد برابری در حقوق بگوییم پیش از آنکه سنگلاخ تفکر کهنه اش را آباد کنیم. نگاه او هنوز در مرحله ای پیش انسانی مانده ...
و منتقدان نیز ... قطعا هر حرکتی نیاز به ناظرانی آگاه دارد تا بتواند همیشه در مسیر صحیح باشد .
و البته ... هر یاوه گویی را نمی توان منتقد دانست .
طرف صحبت من همان یاوه گویانند ...
تنها می خواهم همین سوال را از ایشان بپرسم ...
علت مخالفتشان با فمینیسم چیست؟ آیا شکی دارند در انسان بودن زنان ؟ آیا هنوز در این خیال به سر می برند که زنان از همان آغاز تاریخ کنج خانه نصیبشان بوده است ؟ و یا تن پروری این سالیان دراز حکومت مرد سالاری یقه شان را گرفته ؟
هر انسانی که توان خواندن داشته باشد ، تنها با مطالعه چند جلد کتاب ، عکس تمام این قضایا را اثبات شده می بیند.
و خواهد دید که من شاعرانه نمی گویم ، بلکه بر اساس نظر تاریخ و طبیعت می گویم :
زنان خالقان بشر و خالقان جامعه اند .