( اين نوشته با چند روز تاخير به خاطر مشکل پرشين بلاگ پست می شود ... اما هنوز دير نشده ... هنوز هيچ مشکلی حل نشده ... )
خبرنگار ايلنا( مسيح علی نژاد)از مجلس اخراج شد
مسيح علينژادم، نه دزد، نه طناز، نه بينزاكت و نه معيوب.
تا آنجا که ذهنم یاری می کند ، این اولین باری است که با نام مسیح علی نژاد برخورد می کنم.
مدتهاست که هیچ روزنامه ای نمی خوانم . چند بار رفتم و روزنامه هایی خریدم ، اما با خواندن چند صفحه اش باز پشیمان شدم ... تک و توک اگر خبر خاصی باشد و دوستانم پیشنهاد کنند شاید روزنامه ای بخرم و بخوانم .
بیشتر اطلاعات روزم را سعی می کنم از طریق اینترنت به دست بیاورم . گر چه می دانم اینترنت هم می تواند مثل روزنامه ها غیر قابل اعتماد باشد .
به هر حال ... در این چند روز اخیر بود که برای اولین بار نام مسیح علی نژاد به گوشم خورد .( با خواندن کاری که او کرده بود، احساس کردم که بی اعتمادی به روزنامه ها خیلی هم منطقی نیست ، وقتی چنین خبرنگاران و روزنامه نگاران مسئولی هنوز وجود دارند و قطعا کم هم نیستند .)
خبر را خواندم ... برایم جالب بود که اصلا تعجب نکردم ... با همان اطلاعاتی که درباره خانم علی نژاد دریافت کردم ، این امر برایم قابل درک شد که خبرنگاری چنین را ، یک سری مغزهای پوک نمی توانند تحمل کنند .
اما به این فکر افتادم که تعجب نکردن من ، آیا دلیل آن می شود که اعتراضی هم نکنم؟ و آیا شناخت اندک من نسبت به مسیح علی نژاد و فعالیتهای او باعث می شود که نتوانم درباره ماجرای پیش آمده نظری بدهم ؟
تعجب نکردنم ، تنها یک دلیل داشت ... اگر فردا بیایند وسط خیابان سرم را هم ببرند ، پیش از مرگ ، تعجب نخواهم کرد ... در زمانه حاضر اگر از آسمان لنگه دمپایی و تیر آهن هم ببارد تعجب نخواهم کرد ...
تعجب نمی کنم ، چون با این سیاستمداران و با خیل عظیم خلق خوش گریز ، هیچ اتفاقی دیگر ناممکن نیست .
وقتی خبر اعدام یک دختر بچه و خبر قتل یک و چندین خبرنگار و خبر دستگیری وبلاگ نویسان را شنیده باشی ... وقتی در سرزمینی بریزند توی خانه چند نویسنده و به وحشیانه ترین شکل ممکن آنها را به قتل برسانند ، وقتی هزاران دانشجو را بازداشت کنند ، وقتی مرگ و قتل و نا امنی و سرکوب این همه ساده یاب شده باشد ، دیگر جای تعجب برای هیچ چیز باقی نمی ماند .
در این حال اما ، تعجب نکردن آیا دلیلی می شود برای اعتراض نکردن ؟
از نظر من : به هیچ وجه !
تعجب نمی کنم ، چون می شود بدتر از اینها را هم پیش بینی کرد .
اما سکوت هم نباید کرد،چون دقیقا همین سکوت می شود پیش در آمد بدتر از اینهایش...
و شاید تنها راه قطع کردن این اتفاقات،شکستن همین سکوت باشد...که اگر همان سالهای
اول که خبرها را می خواندیم و می شنیدیم و فقط تنمان می لرزید،اعتراضی جدی می کردیم
دیگر امروز باز چنین خبرهایی را دریافت نمی کردیم...امروز شاید دوباره تعجب می کردیم !
تعجب نکردم .... اما خشمگین شدم ...
شاید مسیح علی نژاد را فقط از روی خبرها بشناسم، ولی یک موضوع مهم را درباره اش می دانم .
مسیح علی نژاد خبرنگار است .
به هر دلیلی که کار کند می تواند چندان مهم نباشد ... مسیح علی نژاد آزدی خواه باشد و یا فقط برای دل خودش کار کند ... هر چه باشد ، همین کاری که کرده ، در نظر من نشان آن بوده و هست که ، او خبرنگار بودن را پذیرفته و شناخته ... و نسبت به حرفه اش مسئول است ... که اگر نبود ، دلیلی نداشت برای افشای آن فیش حقوقی حیرت انگیز که برابر با در آمد شش ماه برادر من است .
با حساب همین عملش ، حتی ندیده و نشناخته می توانم بگویم نسبت به مردم احساس مسئولیت می کرده است .
حتی ندیده و نشناخته می توانم بگویم ، شاید حتی به فکر خودش هم نبوده و نباشد ...
که شاید اگر می خواست فکر خودش باشد این چنین با سوالاتش و برخوردش ، هفتمی ها را آشفته نمی کرد .
به هر حال ...
مسیح علی نژاد خبرنگار است .
تلاش می کند ... برای خودش یا من و امثال من ویا شما ... مهم این است که آن چه را باید به گوش مردم می رساند .
در نظر من خبرنگار کسی است که نمی گذارد صاحب قدرتان یادشان برود مردم هم هستند .
خبرنگار کسی است که چشم و گوش و زبان خلق است .
خبرنگار کسی است که جانش را و امنیتش را و احترامش را به خطر می اندازد تا من و شما و را آگاه کرده باشد .
خبرنگار بودن مسیح علی نژاد بیشترین شناخت را از او به ما می دهد .
مسیح علی نژاد را ممکن است از نزدیک ندیده باشیم و یا با او حرف نزده باشیم .
اما دورادور ، در کنار انسان بودن و شجاعتش ، خبرنگار بودن او نیز در ما نسبت به او احترام بر می انگیزد ، حتی اگر نشناسیمش .
به نظر من کسی که بتواند در مجلس هفتم بنشنید و حتی فقط حرفها را گوش کند یا اعصابی پولادین دارد ، یا خیلی نسبت به انسانهای هم وطنش احساس مسئولیت می کند و یا خودش هم قاطی مجلس امام زمان است .
مسیح علی نژاد اما ، نه تنها گوش می کرده و می دیده ، بلکه آن اخبار را در اختیار مردم قرار می داده ...
و مسیح علی نژاد آخرین خبرنگاری نخواهد بود که در این روند مورد حمله قرار بگیرد .
این چند ماه را به خاطر بیاورید... دستگیری آرش سیگارچی ، حکم ارتداد مجتبی سمیع نژاد ، احضار رویا طلوعی به دادگاه و دهها خبر این چنینی دیگر ...
حالا هم اخراج مسیح علی نژاد از مجلس که اسمش خانه ملت است و اما گوش و چشم و زبان ملت را تحمل نمی کند .
بعید نیست امروز که مسیح علی نژاد اخراج شد ، فردا هم بیاند و واقعا گوش و چشم ما را در بیاورند .
تعجب نکردم، اما خشمگینم ... خشمگینم ا ز اینکه مسیح علی نژاد مورد اهانت قرار می گیرد فقط برای اینکه خواسته به مسئولیت اش عمل کند و نماینده ملت باشد ...
مسیح علی نژاد را چه بشناسم و چه نشناسم و چه از دیدگاه ها و عقایدش خبر داشته باشم و چه نداشته باشم ، می دانم خبرنگار است ...
و می دانم تنها چون حقیقت را در اختیار مردم قرار داده ، چنین برخوردی با او شده ...
پس ِ این رفتار مجلسی ها ، تنها چیزی که می بینم این است :
مردم نباید بفهمند در مجلس چه اتفاقاتی می افتد .
مردم نباید بفهمند حکومتشان چه تصمیم هایی برایشان می گیرد و اصلا چگونه رفتار می کند .
مردم در کشوری که ادعای دموکراسی دارد ، نباید بفهمند سیاستمدارن چه می کنند .
مردم باید یک جوری این ادعای دموکراسی را بپذیرند و بهترین راه این است که از بیخ و بن چیزی ندانند .
باز هم تکرار می کنم ...
تا امروز سکوت کردیم .
این نتیجه آخری را هم که دیدیم .
عدم اعتراض ، عین پذیرفتن است .
و اگر این را بپذیریم باید منتظر بعدی ها باشیم .
اگر اعتراض نکنیم یعنی باور کرده ایم و پذیرفته ایم این رفتارها و سیاستها یعنی دموکراسی! و این شرایط یعنی آزادی!!!
و اگر اعتراضی نکنیم به اخراج مسیح علی نژاد ، یعنی او را تنهایش گذاشته ایم .
یعنی نمک را خورده ایم و نمکدان را شکسته ایم .
یعنی واقعا خلق خوش گریزیم .
اگر مسیح علی نژاد را تنها بگذاریم ، یعنی اعلام کرده ایم ما می خواهیم کر و کور باقی بمانیم و نفهمیم چه دارد سرمان می آید .
مسیح علی نژاد را چه بشناسیم و چه نشناسیم ...
می دانیم مسیح علی نژاد یک خبرنگار است .
و از آن مهمتر ، مسیح علی نژاد است . یعنی یک انسان ... یکی از ما که نماینده ما شده ...
اعتراض به اخراج مسیح علی نژاد وظیفه ماست .
پ . ن :
وبنوشتههاي مسيح علي نژاد