تريبون فمينيستی ايران:
استقلال فمینیستی رفرافمینیسمبحث بر سر مسئله رفراندوم همچنان ادامه دارد... و روز به روز هم حساس تر و پیچیده تر می شود...
در بحث های اپوزیسون، برخی رفراندوم را مورد حمله قرار می دهند و برخی به دفاع آن بر می خیزند. با این حال کمتر شاهد بروز حرکتی جدی در نیروهای اپوزیسیون بوده ایم.
برخی از مخالفان رفراندوم می گویند باید تغییرات جدی تری ایجاد کرد و بعضا هم مبارزات قهرآمیز و مسلحانه را پیشنهاد می کنند. متاسفانه این گروه فراموش کرده اند نیروهای نگاهبان وضعیت موجود چه قدرت عظیمی دارند و به سادگی نمی توان برابرشان ایستاد. مدافعان قهر، به این نکته نیز توجه ندارند که آیا مردم ایران توانایی و حتی میل پذیرش هزینه هایی را دارند که کنش های خشونت آمیز به همراه دارد.
پیشنهاد مبارزه قهرآمیز در شرایط کنونی به نظر بی ثمر است. آشفتگی ای که در پی کنش های این چنینی پدید می آید بدون وجود یک سازماندهی نیرومند می تواند غیر قابل کنترل باشد. و چنانکه این سازماندهی هم وجود داشته باشد، خطر آن هم هست که نیروهای هادی چنین کنشی ــ در صورت پیروزی ــ خود نیز به قدرتی غیرقابل کنترل و غیرمردمی تبدیل شوند.
از سوی دیگر امکان این هست(چنان که در تجربه پیشین انقلابی ملت ایران)بعد از پیروزی نیروهای مبارز، عده ای دیگر از گرد راه برسند و با سوءاستفاده از موقعیت بحرانی پیش آمده قدرت را به چنگ بیاورند.
یعنی در هر صورت تغییری ساختاری پدید نیاید و تنها شاهد نوعی جایگزینی در مواضع قدرت، به سود قدرتمندان و به ضرر مردم باشیم. به هرحال به نظر من مبارزه قهرآمیز با احتساب هزینه هایی که دارد و با در نظر گرفتن موقعیت های بحرانی که در پی خواهد داشت گزینه مناسبی نیست.
در بخشی دیگر، برخی از مدافعین رفراندوم هم تنها شرط موفقیت را دخالت نیروهای خارجی می دانند. و حتی برخی راهکارهایشان به گونه ای است که انگار در نظر آنها دخالت مردم در این امر کاملا غیر ممکن است.
به طبع نمی توان تاثیر نیروهای خارجی را در این امر نادیده گرفت. اما خیلی مهم است که بدانیم منظورمان دقیقا کدام نیروها است.
به نظر بعضـی مدافعین رفراندوم حمـایت سـازمـان های حقوق بشری غیر وابسته به حکومتی مشخص می تواند در این امر موثر واقع شود.
اما اگر نیروهایی خود به دنبال کسب امتیاز و یا قدرت باشند باز هم قبول حمایت از آنها عاقلانه و آینده نگرانه است؟
فراموش نکنیم برخی از نیروهای مدافع رفراندوم اول به دنبال کسب امتیاز به سود دسته و گروه خود هستند و تلاش می کنند تا رفراندوم را بهانه ای قرار دهند برای قدرت طلبی های خودشان... در اصل قصد آنها ایجاد تغییر از طريق خود مردم و به سود مردم نیست، بلکه تغییری به نفع سازمان و گروه خودشان را طلب می کنند.
اگر ما به دنبال کسب امتیازاتی به سود تمام مردم ایران باشیم و اساسا با هر حکومت و قدرت غیر مردمی مخالف باشیم، قبوال حمایت از هر کدام از این دسته ها می تواند به ضررمان تمام شود. چون هر قدرتی مخالفانی را هم با خود خواهد آورد و پروسه سرکوب مخالفان همچنان تکرار پذیر خواهد بود.
در این میان بخشی از جنبش زنان ایران ، به دفاع از رفراندوم پرداخته است و برای آن که خود را از بعضی گروههاي سياسي مدافع رفراندوم كه به نيروهاي خارجي چشم دارند جدا سازد، مدعی مديريت آن شد و از این مسیر به سوی رفرافمینیسم حركت كرده است.
رفرافمینیسم از همان آغاز اعلام کرد که جنبشی است غیر اقتدار طـلـب و نیز در راستای اهـداف فمینیسم، که برای تحقق بخشیدن به خواستهای فمینیستی، موضع سیاسی نوینی اتخاذ کرده...
رفرافمینیست ها خواستهای فمینیستی را تنها به سود زنان نمی دانند و همانطور که عقیده بسیاری از فمینیست ها هست، نظام مردسالارانه را حامی اصلی بی عدالتی و وجود تبعیض می دانند و طالب رفع این بی عدالتی و تبعیض، به سود تمام مردم یعنی زنان و مردان به عنوان شکل دهنده های جامعه هستند.
رفرافمینیستها، اصل را بر حرکت مبتنی بر آگاهی و انتخاب آگاهانه گذاشتند.
قرارشان بر این است که قانون اساسی را به نقد بکشند و ایرادات آن را مورد مداقه قرار دهند و پس از آن سعی در تدوین قانون اساسی ای عادلانه به سود تمام زنان و مردان و نیز بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشرکنند.
نقدها آغاز شده و مسیر ارتقای آگاهی و همبستگی نیز در حال بررسی است...
اما در این میان، باز یک مشکل قدیمی گریبانگیر جنبش رفرافمینیسم شده است:
مخالفانی که به قول معروف یک طرفه به قاضی می روند و گاه غیر منصفانه به سر کوب آن می پردازند؛ رفرافمینیسم را وابسته می دانند، نگران جنبش زنان می شوند و احساس می کنند رفرافمینسم آن را نابود می کند.
البته این نگرانی ها قابل درک هستند.
اما از نظر ما این ایرادات بر جنبش رفرافمینیسم وارد نیست وشاید بهترین واکنش در این میان دو طرفه کردن این بحث باشد.
پس بهتر آن است که با رفع این شبهات و ارائه پاسخ هایی بر این ایرادات، تلاشی صورت بگیرد برای رفع نگرانی پیش آمده...
مقصود این نوشته هم بررســی بعضی از این ایرادات و ارائه پاسخی برای آنها است که در ادامه به آن می پردازم.
رفرافمینیسم دنباله روی هیچ نیروی خارجی و غیر مردمی نیست.
پیش از هر چیز لازم می بینم توضیحی درباره واژه غیر مردمی بدهم تا به صورت برچسبی بی بنیاد در نظر نیاید.
واژه غیر مردمی چیزی نیست که در برگیرنده «هر که مخالف ما هست» باشد. طرح رفراندوم چه در ایده و چه در عملی که به دنبالش هست طالب بر آورده کردن خواستهای مردم ایران است.قصد آن زیر سوال بردن قانون ناعادلانه ای است که فقط منافع قشر خاصی از جامعه را تنها در نظر گرفته... و پس از آن ایجاد قانونی به سود تمام مردم ایران...پس هر نیرویی که این طرح را در راستای کسب قدرت و برآورده کردن منافع گروه خودش، و نه همه، طالب باشد می تواند غیر مردمی محسوب شود.
به ادامه این بحث بپردازیم.
حمایت برخی نیروهای داخلی نزدیک به حکومت و نیز برخی نیروهای خارجی که خود زمانی قدرتی در دست داشته اند و یا سال هاست روش های مختلف برای کسب قدرت را آزمون می کنند، از جمله دلایلی شد برای ناکارآمد جلوه دادن طرح رفراندوم در نظر مخالفین طرح و حتی توانست بسیاری از مدافعان رفراندوم را نیز نگران کند و به اعتراض وادارد.
این حرکات و حمایت ها در موافقان و مخالفان جنبش رفراندوم این شبهه را ایجاد کرده که طرح رفراندوم یا فریب جدیدی است برای گمراه کردن مردم تا فرصتی دیگر برای تداوم وضعیت موجود پدید آورد، و یا یکی از تلاش های اپوزیسیون خارج از کشور است برای دردست گرفتن قدرت...
اما بحث بر سر مسئله دیگری است. مسئله اینجاست، که رفرافمینیست ها، دنباله روی هیچ گروهی نشدند و نیستند... از همان آغاز اعلام کردند ما می خواهیم طرح رفراندوم را پس بگیریم.
چیزی که در همان گام اول به چشم می آید، همین اصرار رفرافمینیستها بر جدایی از مدافعان غیر مردمی طرح رفراندوم است.
تاکید فمینیست ها بر خواستهای غیر اقتدارطلبانه و انساندوستانه فمینیستی است. فمینیست ها بر مستقل بودنشان اصرار دارند.
آن بخش از جنبش زنان که خود را طرفدار طرح رفراندوم اعلام کرد، از همان اول جدایی خواستهای خود از خواستهای تلطیف شده و سازشکارانه و هنوز مردسالارانه را اعلام کرد.
از همان آغاز مبنای قانون پیشنهادی اش را اعلامیه حقوق بشر گذاشت و تاکید کرد که حمایتش برای آن است که دوباره خواستهای زنان نادیده گرفته نشود و نیز شرایطی پدید نیاید که دوباره با نیرو گرفتن نظام اقتدار گرایی دیگر حقوق تمام مردان و زنان زیر پا گذاشته شود.
چنین مبنایی دیگر جایی برای اصلاحات رو بنایی و ناکارآمد باقی نمی گذارد.
رفرافمینیستها، اعلام کرده اند که می توانند از این طرح حمایت کنند و آن را به ثمر برسانند... بدون آنکه در سر رویای کسب قدرت پرورانده باشند.
نکته دیگر: شکی نیست که بعضی چرخش های نیروهای مدافع رفراندوم که در راستای کسب منافع گروه های قدرت طلب از رفراندوم صورت می گیرد، می تواند ضربه بزرگی به جنبش های آزادی خواه طرفدار طرح رفراندوم بزند.
اما این وظیفه جنبش های آزادی خواه است که بدون واخوردگي از تهمت ها، این طرح را نجات بخشند .
ما نمی توانیم یک طرح و اندیشه خوب را صرفا به خاطر بخشی از طرفدارانش زیر سوال ببریم.
یک ایده می تواند خوب باشد ، اما حتی مجریانش نیز خود به کژراه بروند، این وظیفه طرفداران ایده است که آن را نجات دهند.
رفراندوم با رفورم تفاوت دارد.
بعضی از منتقدان طرح رفراندوم آن را یک رفورم می دانند.
اما این منتقدان برخی تفاوتهای عمیق را نادیده گرفته اند...
رفورم حرکتی است برای تغییر های روساختی در یک نظام، که توسط صاحبان قدرت انجام می گیرد، اما رفراندوم حرکتی است که توسط مردم هدایت می شود و هدفش ایجاد تغییرات زیر ساختی است.
رفورم یک مشی سیاسی است، اما رفراندوم حرکتی است که در فضاي عمومي در سطح ملي و به وسيله یک مشی سیاسی دموکراتیک امکانپذیر است.
در رفرافمینسم این تفاوت آشکار تر می شود. رفرافمینیسم حرکتی اجتماعی ومردمی را دنبال می کند و در پی آن ایجاد یک سری تغییرات ریشه ای را خواستار است.
رفرافمینیسم خواستار تغییرات بنیادین است و ارتباطی با رفورم که تغییراتی رو ساختی را طالب است ندارد.
در جای جای قانون اساسی ایران می توانیم نکاتی را مشاهده کنیم که ذاتا با حقوق بشر مخالفند و یا اجرایشان نتایجی به بار می آورد که ناقض حقوق بشرند.
رفرافمینیسم قانون پیشنهادی اش را کاملا مبتنی بر حقوق بشر اعلام می کند.
خواه ناخواه، آنچه رفرافمینیسم طلب می کند با تغییرات سطحی قانون به دست نمی آید و تغییراتی جدی تر و ریشه ای تر را می طلبد.
رفراندوم و اصلاح طلبان... رفرافمینیسم و اصلاح طلبان
تصورات رویاگونی که در آغاز ورود اصلاح طلبان در ذهن مردم پدید آمد، ضربات سنگینی را پس از بیداری اجباری به مردم وارد کرد.
مردم انتظار داشتند که اصلاح طلبان بیایند و نظام حکومتی را از بیخ و بن دگرگون کنند.
اما اصلاح طلبان از همان آغاز هم چنین هدفی در سر نداشتند. هدف اصلاح طلبان، ایجاد تغییراتی قشری برای تداوم نظام و مقبول ساختن آن بود و تقریبا تعریفی از خود مخالف با چنین دیدگاهی ارائه نکردند( گر چه این اعتراض بر آنان وارد است که بسیاری از همان وعده ها را عملی نکردند و با سستی که در برخورد پیش گرفتند آسیب های زیادی را چه برای خود و چه برای مردم پدید آوردند).
با این حال اصلاح طلبان با ایجاد آزادی های محدودی که کمابیش قولش را داده بودند، در کنار ضربات فراوانی که در دوره شان به پیکر جامعه وارد شد، فرصت هایی هم ایجاد کردند.
آزادی های اندکی که در دوره اصلاح طلبان ایجاد شد روزنه ای برای نیروهای جوان آزادی خواه ایجاد کرد تا نیرومندتر و موشکاف تر بار بیایند.
دوره اصلاح طلبی با زخمهایی که به همراه داشت، بدن جامعه را از رخوتی که سالها در اثر نا آگاهی اجباری به آن دچار شده بود، بیرون آورد.
اکـنون بسـیـاری از منـتـقـدان طـرح رفـرانـدوم، این حـرکت را گامـی دیـگـر از سـوی اصلاح طـلبان می دانند.
اما همانطور که گفته شد، تفاوتی بین رفورم و رفراندوم موجود است.
رفورم همیشه توسط صاحبان قدرت انجام گرفته و تغییر از بالا محسوب می شده است.
رفورم یک روش سیاسی است.
اما رفراندوم یک حرکت اجتماعی است. تغییر از پایین است.
حالا تئوریسین های همان قدرت آمده اند و سعی دارند این حرکت مردمی را ایجاد و با دستان خودشان کنترل کنند و امتیازی دیگر برای نظام به دست آورند.
اما رفرافمینیسم قصد دارد امتیاز این حرکت اجتماعی را به صاحبان اصلی اش برگرداند .
رفرافمینیسم، به پشتوانه بنیان تئوریک فمینیستی اش، قصدش مقابله با نظام و فرهنگ مرد سالار است و در ذات خود طرفدار انسان و حقوق انسان، چه زن و چه مرد، است.
رفرافمنیسم نیز در راستای اهداف انسان دوستانه فمینیسم حرکت می کند.
وابسته به هیچ قدرتی نیست و در پایان حرکتش نیز قدرتی را طلب نمی کند.
رفرافمینیسم خواستار ایجاد یک حرکت مردمی و به نفع مردم است و نظام پیشنهادی اش بر پایه اشتـراک و نیز احـتـرام به حقوق تمام انسان ها اعم از زن و مرد شـکل مـی گیرد.