شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۴ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

شناخت روشهای ايجاد برابری و عدالت اجتماعی و يا هشت گروی نه

تازه کار تصحیح و تکمیل یک مقاله را تمام کرده بودم... کارهایم تقریبا تمام شده بودند و دیشب را قصد داشتم زودتر از چهار صبح بخوابم...

چند وقتی است که وبلاگم دیر به دیر صاحب یک مطلب جدید می شود. دلیل این تاخیرها نداشتن مطلب جدید نیست. برای قرار دادن مطالب جدیدم زمانهای خاصی در نظر گرفته ام و این چند وقت هم درگیر تنظیم و نوشتن آن مطالب بوده ام.دیشب تقریبا تمام این کارها داشتند سر وسامان می گرفتند و من قصد داشتم در همین چند روز آینده مطالب جدید را داخل وبلاگ قرار دهم و به همین خاطر قصد داشتم زودتر بخوابم...

دیشب قصد داشتم چرخ کوچکی در اینترنت بزنم و چند خبر بگیرم و بعد زود بروم و بخوابم...

دیشب می خواستم زودتر بخوابم...

قصدم آن نبود که دیر بخوابم...

خوابم هم نمی آمد اگر، باز هم زودتر می خوابیدم...

ولی لعنت بر اسلافش و خودش...

این نوشته ای را که می خوانید در شرایط مشابه صدها سال پیش نوشته ام. کنار یک میز چمباتمه زده ام و یک شمع بالای دفترم روشن کرده ام و درهوای دم کرده اتاقم دود چراغ

می خورم و قلم می زنم!

ساعت یک ربع به دوازده بود که برق کل محله مان رفت... تا ساعت دو نیمه شب هر چه زنگ می زدم اداره برق محله، جز بوق اشغال چیزی نمی شنیدم... مثل اینکه دوست عزیزمان هم رفته بوده داخل اینترنت چرخی بزند... تلفن اداره مرکزی هم در شبکه موجود نبود!

بالاخره که تلفن اداره محله آزاد شد، یک نفر آن سوی خط فرمودند اتصالی پیش آمده و بچه ها دارند مانور می دهند... و چنان این جملات را گفت که نزدیک بود من بروم یک گوشه پناه بگیرم.

همین دیگر!

من هم مجبور بودم بیدار بنشینم تا دوباره برق بیاید و آن یک ذره کار باقی مانده را تمام کنم...

قول داده ام دیگر فحش ندهم به جد و آباد...

به همین علت برای آنکه آن اوقات فراغت را بنابر عادت با خاک در گوش مورچه کردن پر نکنم، تصمیم گرفتم به تحلیل آن شرایط بپردازم تا (با لهجه خاصی بخوانید): هَه مَه بدانند... در سایَه یَ این...

در شناخت روشهای ايجاد برابری و عدالت اجتماعی:

بحث داغ بین تمام ایرانی ها ایجاد برابری و عدالت اجتماعی است...

در تاکسی از همه به یک میزان کرایه دریافت می شود تا این عدالت برقرار شود.

کرایه انقلاب تا مثلا آزادی برابر است با کرایه انقلاب تا مثلا بهشت زهرا...( گرچه بعضی راننده ها برای رفتن به آن مسیر اصلا به سمت میدان آزادی هم نمی روند و مسیر مستقیمی را انتخاب می کنند.)

جنبش آزادی خواه هم طالب برابری و عدالت اجتماعی است... به همین خاطر همه همین جور بی خود خانه و زندگی شان را ول می کنند و می روند پیش دوستانشان در مناطق بالای شهر و جلوی شهر بازی و اتراقهای چندین و چند ساله می کنند... گر چه در هتل نام نبرده همه اتاقها یکسان نیستند... مثلا بعضی اتاقها یک نفره اند... بعضی چند نفره... و بعضی اتاقها که در دل سنگ کنده شده اند فقط جا برای یک نفر و آن هم به صورت نیمه ایستاده دارند...

اما عدالت این حرفها حالی اش نمی شود... همیشه این بالش با آن بالش مساوی تر است...

حتی بعضی از دوستان آن قدر عدالت شامل حالشان می شود که سوار تاکسی می شوند و آن مسیر را می روند...

از آن طرف دیگر هم برابری و عدالت اجتماعی شامل حال همه می شود...

مثلا همه ما می دانیم هستند مناطقی که هنوز برق نگرفته شان...

به همین خاطر بعضی از ماهم دچار عدالت می شویم و بی برق می مانیم تا با هموطنانمان در مناطق محروم همدرد شویم...

یا مثلا همه ما شنیده ایم که امسال تابستان قرار گذاشته اند با خانمهایی که به هر دلیل بی حجاب به نظر می آیند برخورد کنند. هر دلیلش را هم بعدا خواهیم فهمید...

مثلا: مانتوی کوتاه می تواند جرم محسوب شود... کسی نگفته مانتوی تا چقدر کوتاه و تشخیص این بی حجابی را گذاشته اند به عهده اوشان... شخص بنده هم ممکن است به خاطر کوتاه بودن کتم بی حجاب محسوب شوم... تا حال سرکار چطور ایجاب کند! (و انگار اصلا هم مهم نیست که حتی همین مانتو هم کسی دوست دارد تنش کند یا نه... )

حکایت:

یه آقاهه تو یه اداره کار می کرده که کارمنداش حق نداشتن تو تابستون لباس آستین کوتاه بپوشن... اما اون آقاهه آستین کوتاه می پوشیده... حراست هر روز بهش تذکر می داده که آقاهه آستین کوتاه نپوش! و آقاهه توجه نمی کرده و احتمالا چون گردنش از حد معمول نازکتر نبوده مشکل خاصی هم برایش پیش نمی آمده...

یه بار که حراست باز تذکر می ده که آستین کوتاه نپوش، آقاهه جوش می آره و از حراستیه می پرسه: ببینیم... تو به روح اعتقاد داری؟

حراستیه می گه: بله...

آقاهه می گه: ای چی چی به اون روحت... گرمه هوا ...

البته ظاهرا در سرزمین ما گرما هم مثل کل ارث و حق طلاق و آزادی اجتماعی فقط شامل حال آقایان می شود.

به هر حال... در همین راستا با خبر شدم که امسال با آقایان بد حجاب هم برخورد می شود... از جمله آقایانی که ریش مدل دار دارند...

ریش بی مدل یعنی همان جور که همه می دانید...

ریش مدل دار اما...( اگر ریش پرفسوری هم محسوب شود کاندیدای مشروط هم دچار دردسر خواهد شد و احتمالا جزو شرایط کاندیدا شدنش صدور قرار منع تعقیب برای تمام ریش خاصان را هم اعلام می کند.)

می بینید؟

برای ایجاد برابری بین زنان و مردان می شود از آن ور هم رفت... امیدوارم برنامه های بیشتری بگذارند برای حجاب آقایان تا این برابری به طور کامل برقرار شود...

اصلا این طرفی که می گویم، طلایه دار ایجاد همه جور برابری اجتماعی است...

خیلی از وبلاگ نویسان، وبلاگ را یک جور روزنامه شخصی می دانند...

برای ایجاد برابری بین روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان هم کاری انجام گرفته... حالا که وبلاگ نویسان هم همچون روزنامه نگاران می روند هتل ، برابری مورد نظر ایجاد شده است...

احتمالا در آینده شاهد هتل رفتن مردمی هم که در تاکسی به تحلیل شرایط می پردازند خواهيم بود تا این برابری شامل حال تمام تحلیلگران در هر گوشه ای از اجتماع شود.

نوع دیگری از برابری که ایجاد شد را می توانیم در ماجراهای پیش آمده برای خبرنگار اخراج شده از مجلس به خاطر گفتن بعضی حرفها که نبايد و نيز نویسنده وبلاگ پویان ٬ یعنی خانم علی نژاد دنبال کنیم...

نفهمیدیم دقیقا چه شد که هرم سبز خود را از حضور ایشان محروم کرد...به همین خاطر هم نمی فهمیم چه می شود که وبلاگ پویان چند وقت یک بار از دسترس دور می شود... و از آن سو نخواهیم فهمید چه شده که دیگر بحث خاصی بر سر این ماجرا صورت نمی گیرد تا ما خیال نکنیم این ماجرا را کردند بهانه ای برای تبلیغات و بعد به دست فراموشی سپردند و خبرنگار پارلمانی را تنها گذاشتند...

ممکن است در آینده ای دور و نزدیک هم در کمال حیرت شاهد ایجاد برابری بین خبرنگار امروز و خبرنگاران دیروز و روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان باشیم...

اصلا مهمترین حرکت در راستای ایجاد برابری و عدالت اجتماعی در قبال خود این واژه ها صورت گرفت...

ما فکر می کردیم برابری و عدالت همه اش باید از یک طرف صورت بگیرد... به ما فهماندند که از آن طرف هم صورت می گیرد...

یعنی همیشه نباید یک را به دو رساند...

در سرزمینی که همیشه هشتها گروی نُه هاست ، می شود دو را هم به یک رساند...



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter