ما می خواهیم که زنان جنبش رفراندوم را به دست بگیرند و هدایت کنند...
حال
چرا باید جنبش رفراندوم را زنان به دست بگیرند؟
همیشه اقلیتها در هر جامعه ای زیر ستم بوده اند.
معمولا اکثریت هر جامعه به خاطر توان کمی خود می تواند بر اقلیت آن جامعه فشار وارد آورد.
با این حال ... زنان تنها اکثریت مورد ظلم جهان را تشکیل می دهند.
با این که تقریبا ( بیش یا کم ) نیمی از جمعیت بشری را زنان تشکیل می دهند ، باز هم حتی در مترقی ترین جوامع ، بیشترین فشارها بر زنان وارد می آید .
چه رسد به جامعه ما ، که زنان نه تنها از سوی قانون ، بلکه از سوی فرهنگ ملی و بومی ، خانواده ، سنت ، دین و... مورد ظلم قرار گرفته اند و حقشان پایمال شده است.
برای احقاق حقوق اقلیتهای به حاشیه رانده شده باید مبارزه کرد. و برای فروریزاندن محورها و ساختارهای قدرت نیز باید مبارزه کرد. چرا که همین محورها ، باعث پدید آمدن حاشیه ها می شوند.
ساختارهای قدرت ، ساختارهایی مردانه اند.
تمامیت طلب ، زورگو ، سودجو ( به معنای منفی ) ، متجاوز به حقوق به حاشیه رانده شدگان ، سرکوب گر و نا صادق ...
در کنار پدید آمدن هر ساختار قدرتی ، بخشی که اهدافش با آن هماهنگ نیست و یا قدرتمند بودن آن در تضاد با سودجویی ساختار قدرت است به حاشیه رانده می شود.
اقلیتها یکی از همین به حاشیه رانده شدگان هستند.
و در تمام اقلیتهای جوامع و در تمام بخشهای به حاشیه رانده شده ، زنان نیز حضور دارند. ( و متاسفانه در این موقعیت از دو سو مورد ظلم قرار می گیرند.)
دیگر این که ... زنان به خاطر توان مادر بودن و توان خلق یک انسان ، نه تنها با نابودی انسانها مخالفند و طبعا با جنگ نیز مخالف ، بلکه طرفدار حقوق کودکان نیز هستند.
با در نظر گرفتن تمام اینها دو نکته بر ما روشن می شود:
اول اینکه مبارزه زنان برای احقاق حقوق خود و مخالفت آنها با سیستمهای مرد سالارانه ، تنها مبارزه ای ضد مرد سالاری نیست ... بلکه مبارزه ای است بر ضد ساختارهای مردانه قدرت ...
مبارزه ای است بر ضد محورهای قدرت ...
این مبارزه فقط بر ضد قوانین زن ستیز نیست ... بلکه مبارزه ایست بر ضد قوانین انسان ستیز... چرا که مبارزه بر علیه جنگ ، فقر ، بیماری ، و مبارزه برای ساختن دنیایی بهتر برای کودکان است.
و دوم : زنان تنها اکثریت مورد ظلم هستند.
پس به حکم در اکثریت قرار داشتنشان ، با نیازهای بخشهای مختلف جامعه آشنا هستند.
و دردهای آنها را هم می شناسند. چون نه تنها به عنوان یک زن تحت فشار قرار دارند بلکه به عنوان یک عضو اقلیت به حاشیه رانده شده نیز از بسیاری از حقوق محروم شده اند.
پس اگر جنبش زنان ، جنبش رفراندوم را هدایت کند ، نه تنها با یک تیر چند نشان زده است ( به خاطر ضد جنگ ــ فقر ــ بیماری و طرفدار حقوق کودکان بودن و نیز عضویت در جوامع اقلیت و ... )
بلکه به خاطر پیشینه مثبت تاریخی حضور زن در جامعه (که همیشه سرشار از صداقت بوده و همیشه به عنوان حامی اصلی خانواده و جامعه شناخته شده ) می تواند اعتماد بیشتری را در توده های مردمی پدید آورد.
و نکته آخر اینکه : اگر باز هم مردان بخواهند در این حرکت پرچم دار باشند ، دور از انتظار نیست که باز هم در لحظه پیروزی همراهان خودشان را فراموش کنند و باز هم در چاله نادانی دیگری بیافتند ...
هدایت جنبش رفراندوم توسط جنبش زنان ، می تواند یک راه مطمئن باشد برای رسیدن به مقصدی بهتر ...
باید بپذیریم که زنان صادق ترند .