شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۳ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

زنان کارگران بدون حق

وقتی نام کارگر را می شنوم ، همیشه دو دسته عظیم کارگری در ذهنم شکل می گیرد .

کارگران بدنی و کارگران ذهنی ...

کارگران بدنی را در ذهنم ، کارگران صنعتی و برزگران و ... می بینم . یعنی تمام کسانی که با استفاده از نیروی بدنی ( البته با اتکا به نیروی فکری خود ) در امر تولید سهیم هستند.

کارگران فکری را هم کسانی می بینم که اندیشه تولید می کنند. مانند هنرمندان و نویسندگان ، نظریه پردازان ، فلاسفه و ...

گر چه هر دوی این دسته ها هم از ذهن و هم از بدن در امر تولید استفاده می کنند ، اما علت این جداسازی ، در نظر من این است که هر دسته در بخش خود از ذهن یا بدنش بیش از دسته دیگر کار می کشد.

و هر دو کارگر محسوب می شوند . و هر دو در شکل گیری یک جامعه و پویایی اش نه فقط یک نقش مهم ، بلکه نقشی به شدت تاثیر گذار غیر قابل انکار دارند.

کارگر خالق یک جامعه است.

اما کارگرانی هستند که مدتهاست ذهن من را به شدت به خود مشغول کرده اند . کارگرانی که هم زمان در هردوی این دسته ها قرار دارند .

و به یک نسبت از ذهن و بدنشان کار می کشند . و شریفترین کارگران زمین هستند.

این کارگران ، زنان هستند.

زنان از قدرتهای ذهنی والایی برخوردارند. طبق تحقیقی که سالها پیش خواندم ( مرجع را در حال حاضر دقیقا به خاطر ندارم ، اما در صورت نیاز و یا شک به گفته هایم ، می توانم آن را پیدا کنم و در اختیار قرار بدهم.)

زنان می توانند هم زمان به چند موضوع مختلف فکر کنند.

زنان می توانند در حالی که می گویند ، بشنوند بی آنکه از موضوع اصلی منحرف شوند و یا نتوانند درست به آن بیاندیشند.

از سوی دیگر ، زنان به خاطر ساختار بیولوژیک خاصشان ، بسیار صبور پرورش می یابند .

( و شاید این صبر بیش از حدشان ، باعث شد که چنین تحت ستم قرار بگیرند.)

و به خاطر اینکه در زایش و پرورش یک انسان نقش اصلی را دارند ، می توان این را گفت که از روحیه ای انسانی تر و انساندوست تر برخوردارند.

زنان از همان آغاز تاریخ نقش حامیان اصلی بشر را داشته اند.

مهمترین نیازهای بشر توسط زنان تامین می شده و می شود.

در دوران مادرشاهی ، مردان تنها وظیفه تهیه مواد اولیه را برعهده داشته اند و این زنان بوده اند که همیشه شیوه استفاده آن مواد را تعیین و تنظیم کرده اند.

در دوران مدرن زنان علاوه بر آن که در امور اجتماعی هم پا و حتی فراتر از مردان حرکت کرده اند ، هیچ گاه نقش فرا انسانی خود که حمایت از خانواده بوده است را نیز فراموش نکرده اند .

تربیت یک کودک معمولا توسط زن انجام می گیرد . و این عمل نه تنها چیزی کم از کاری که یک هنر مند می کند ــ در شکل دهی و صیقل دادن اندیشه یک اجتماع ــ ندارد ، بلکه گاه از آن فراتر نیز می رود .

چرا که ابزار ارتباط یک هنرمند نشانه ها هستند ، وبی شک نقش اصلی در آشنایی کودکان با نشانه ها و آموزش نشانه ها به کودکان را زنان بر عهده گرفته اند.

در هیچ گوشه ای از زندگی بشر نمی توان نقش موثر و مثبت و انکار ناپذیر زنان را مشاهده نکرد.

زنان همیشه چه در عرصه کار فکری و چه در عرصه کار بدنی ، شریفترین و نیرومند ترین کارگران بوده اند.

و همیشه ستمدیده ترین کارگران...

من در اینجا قصد بحث بر سر این موضوع ندارم که زنان را به لحاظ بیولوژیک ضعیفتر از مردان می پندارد. گرچه ، آن را هنوز نپذیرفته ام .

( کوتاه بگویم ... کدام زن با کدام مرد مورد مقایسه قرار گرفته است؟ آیا یک زن سرخپوست ضعیفتر از یک مرد تهرانی است؟ آیا صرفا عادت ماهانه زنان می تواند دلیلی بر ضعف آنها باشد؟ آیا اینکه یک مرد نمی تواند بیش از پانزده روز ارضا نشدن را تحمل کند ، خودش یک ضعف نمی تواند باشد؟ و آیا صرفا حالات طبیعی انسانی و جنسی دلیل بر ضعف و قوت می شوند؟ اگر زنی ورزشکار باشد و تغذیه مناسب داشته باشد و زیست روانی بدون مزاحمت ، باز هم ضعیفتر است؟ حتی از مردی در شرایط مشابه... می خواهم بدانم این مسئله ضعف بیولوژیک را در کدام مناطق و روی کدام اقوام مورد بررسی قرار داده اند؟ این مسئله ضعف بیولوژیک تنها یک یاوه است . )

مسئله مورد بحث من نقش انکار ناپذیر زنان در امر تولید اندیشه و ابزار حیات است.

اما حتی در مجادلات کارگری ، اغلب می بینیم که نقش زنان در این قضیه چندان پر اهمیت انگار نمی شود.

در مباحثات مختلف می شنوم که برخی این نقش را ذاتی زن می دانند.

بروم سراغ معنای ذات در فرهنگ لغت :

ذات : نفس و عین و جوهر و حقیقت چیزی.

و حالا جوهر چیست ؟

جوهر : اصل و خلاصه چیزی.

می توانیم بیشتر در این معانی فرو برویم.

در سخن ، ما معمولا به معنای عمومی واژه ها اشاره می کنیم و نه به معنای فرهنگی و دایرة المعارفی آن ...

آن چه به عنوان ذات می گویند چه در معنای فرهنگی و چه در معنای محاوره ایش ، چیز ی است غیر قابل تغییر... وقتی چیزی را ذات یک انسان می دانیم ، آن را خارج از کنترل او در نظر گرفته ایم.

در معانی واژه ذات ، به فطرت و غریزه نیز برمی خوریم.

اساسا آن چه در پس واژه ذاتی بودن به چیزی اطلاق می شود مخالفت ناپذیر بودن ، ناگزیری و اجبار است .

و وقتی می شنویم این اعمال ذاتی زنان است ، در اصل می شنویم زنان کار دیگری جز این نمی توانند بکنند!

و همین است که من را این چنین حیران می کند.

زن آیا نمی تواند صاحب فرزند نشود؟

نمی تواند در امر تولید سهیم نباشد؟

نمی تواند حامی اصلی خانواده چه در تامین نیازهای روحی و چه در تامین نیازهای جسمی نباشد.

یک زن به طور قطع صاحب تام اختیار خودش است.

( البته بحث من بر سر قانون نیست و آن بحث جداگانه دارد و می دانیم که قوانین در جوامع عقب مانده چنین چیزی را تایید نمی کنند.)

گر چه توان صاحب فرزند شدن را دارد ، اما اگر نخواهد ، می تواند این کار را انجام ندهد .

زنان در میل جنسی بسیار صبور تر از مردان هستند.

و این تازه در جوامعی است که تنها راه نداشتن فرزند عدم تن دادن به ارتباط جنسی است.

این تنها یک مثال بود . به هر صورت ، زنان می توانند تمام این چیزهایی که از نظر برخی کوته فکران ، ذات زن محسوب می شوند را پس بزنند.

هیچ زنی نیست که به صورت غریزی دست به کاری بزند . و اساسا دست زدن به اعمال صرفا بر پایه غریزه کار انسانهای بالغ و سالم نیست. ( در مورد این مطلب دلایلی دارم که در صورت نیاز در اختیار قرار خواهم داد .)

دلایل زیادی می توان در رد ذاتی بودن اعمال زنان آورد.

بسیاری دیگر زنان را موجوداتی احساساتی می دانند. و همین احساساتی بودن را نقطه ضعف او می دانند!!!

سوال من این است : احساساتی بودن منکر کدام یک از شرافتهای انسانی است؟ و کدام یک از تواناییهای انسان را زیر سوال می برد؟

و فرض کنیم احساساتی بودن یک خلق مذموم است!

خب! بیاییم چند دلیل که بر احساساتی بودن زنها می آورند را به خاطر بیاوریم.

زنان حتی به قیمت جانشان از آسیب رسیدن به فرزندانشان جلوگیری میکنند.

زنان در بیان درونیات خود کمتر به دروغ رو می آورند.

زنان در برون ریزی حالتهای درون ذهنی خود ، کمتر محدودیت دارند.

بگذارید برای طولانی تر نشدن مطلب همین ها را را بررسی کوتاهی بکنیم.

زن ، همانطور که گفتیم نقش اصلی را در پرورش و زایش یک کودک دارد. مرد در قضیه پرورش کودک ، تنها نقش مواد خام بی مصرف را دارد.

مواد خامی که در هر بار خود ارضایی های مردانه به مقدار فراوان دور ریخته می شود و نتیجه اش هیچ کودکی نیست!

برخی مردان خود را حامیان مادر تلقی میکنند.

اما بسیاری مادران کارگر و مبارز ثابت کرده اند تا چند ساعت پیش از تولد فرزندشان توان کار کردن دارند ، بی آنکه به فرزند آسیبی برسد و حتی بعد از آن هم حتی برخی مادران تنها به یک روز استراحت بسنده کرده اند.

باور کنید اینجاست که می خواهم تکرار کنم آن جمله را که می گوید :

زن بدون مرد ، مثل ماهی است بدون دوچرخه .

اما بگذارید از موضع خود ، فعلا خارج نشوم.

زنی که این چنین نقش مستقیمی دارد در تولد یک انسان ، چگونه می تواند نگران حفظ جان او نباشد . یک نجار وقتی یک صندلی می سازد برای نگهداری از آن هزار جور تدبیر می اندیشد.

و آن وقت به زنی که برای حفظ جان یک انسان ، تا پای جان خودش پیش می رود ، طوری لقب احساساتی می دهیم ، که انگار مرتکب جرمی علیه بشر شده است ؟

و دیگر ... آیا دروغ نگفتن یک جرم است بر ضد بشریت ؟

این که یک زن هراسی ندارد از بیان آنچه در ذهنش می گذرد نوعی عادت بد است ؟

این عدم هراس از خویشتن ، چه چیزی می تواند باشد غیر از شجاعت؟

به هر حال ... هر چه می اندیشم ، می بینم آنچه در زنان به عنوان ضعف بررسی می شود ، تنها نیروهای ناب انسانی است.

و آنچه این نیروهای ناب انسانی را زیر سوال می برد نیز ...

هراس از دست دادن توان سوءاستفاده همین نیروهاست.

به مردهایی فکر می کنم که با شنیدن واژه فمینیسم مو بر اندامشان راست می شود. جوش می آورند و به هراس می افتند.

چرا ؟

برای این که می ترسند از، از دست دادن مفید ترین و بی دریغ ترین نیروها ...

شبیه آنچه که مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست گفته اند: (( آنها زن را تنها یک ابزار تولید می شمارند.))

برخورد مرد با زن ، همانند برخورد سرمایه دار با کارگر است .

سرمایه دار از آوردن هیچ گون فشاری بر کارگر دریغ نمی کند ، و می خواهد همیشه او را در چنبره خویش گرفتار داشته باشد ، چرا که اگر کارگر نباشد ، منافع سرمایه دار به خطر می افتد.

و مردان نیز ...کابوس هولناکشان ، از دست دادن توان سوء استفاده از توان کار زنان هست.

زنان ... این شریفترین کارگران ، از دو سو مورد سوء استفاده قرار گرفته اند :

سرمایه دار و مرد.

هر دوی اینها در تلاشند برای حفظ زیست انگل وار خود ... و زن تنها تامین کننده و تضمین دهنده زیست این انگلها و زالو ها است.

پس ایشان از هیچ گونه اعمال فشار و ایجاد محدودیتی بر زنان کوتاهی نکرده اند.

و بزرگترین حربه آنها در این میان ساخت قوانین و فرهنگ ضد زن است.

و بر تمام زنان و مردان نیک سیرت این امر واجب است که مبارزه خود را با این تبعیض و ظلم چه در امور فرهنگی و چه در امور سیاسی پی بگیرند.

کما اینکه چنین کرده ند ...

و نباید فراموش کنیم ... با تحت فشار ماندن زنها ، آن چه که بیش از هر چیز در خطر نابودی و اضمحلال قرار می گیرد ، جامعه بشری است.

آن چه در اندیشه من زن را در والاترین جایگاه انسانی قرار می دهد ... انفعال قدسی زن نیست که مذاهب بر او تحمیل کرده اند .

فعالیت فرا انسانی زن است که او را چنین بزرگ گردانیده ... ونیز ستمدیده!

چرا که روش قدرت همیشه ایجاد تاریکی ، اعمال زور و تشویق انفعال است در برابر زور...

اما با این حال ... با تمام پیشینه ستم مردان بر زنان ... با تمام عمق و ریشه ضدفرهنگها ی ضد زن در ذهن بشر ... باز هم زنان هیچ گاه در حفظ جان و شزف بشر کوتاهی نکرده اند و در باز پس گیری حقوق خود و حقوق بشر ، همیشه طلایه دار تمام آزادیخواهان بوده اند.

زنان بزرگترین حامیان بشر هستند.

و زنان شریفترین کارگران همه اعصار بوده اند.

زن خالق یک جامعه است .

و زنان نه تنها بزرگترین حامیان انسانیت ، بلکه تجسم شرافت انسانی هستند.

زنده باد زنان آزاد.

پیروز باد مبارزه برای آزادی زنان.



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter