ما ملت آزادی خواهی هستیم ... ما اساسا ملت آزادی خواهی هستیم ...
همان طور که یک ملت می تواند " ماستخواه " باشد .
یک فرد ماستخواه از یک ملت ماستخواه ، هیچ دلیل خاصی نمی بیند که خودش برود علف بخورد ، بجود ، هضم کند ، بعد به سختی آن را تبدیل به شیر کند و بنشیند خودش را بدوشد و شیر حاصله را بجوشاند و مایه بزند و بگذارد تبدیل به ماست شود تا ماست داشته باشد ... و احساسات ماستخواهانه اش را ارضا کرده باشد ...
و ما هم ، طبق همین اصول ، دلیلی نمی بینیم تا برا ی پاسخگویی به احساسات آزادی خواهانه مان تلاشی بکنیم ... ( علی الخصوص تلاشهای پیچیده ای مثل آگاهی یافتن برای رهایی از بندِ بند ها یعنی نادانی ... که منظور من است ... یعنی عمل پیچیده کسب دانش و آگاهی ! )
و گاه که تلاش می کنیم هم ، از نوع ساده ترینش است ... یعنی گرفتن آزادی از کسی که مخالف آزادی ماست ... ما همیشه برای مخالفانمان دشنه داریم ... و هنوز نفهمیدیم که رنگ قرمز با رنگ قرمز پاک نمی شود ... آره جانم ! می خواهیم چپ باشیم یا راست ...
ما هم مثل ماستخواهان که ماست تازه را از مغازه می خرند ، آزادی را می خواهیم ...
نمی خریم که البته ...
می نشینیم تا یک جانوری ، آمریکایی ، چیزی بیاید به ما بدهدش ...
و فکر کنم همین هم دلیل شوق و ذوق مردم در کوچه و خیابان و تاکسی و دنیای مجازی از شنیدن خبر حمله احتمالی آمریکا و آزادی آمریکایی است ...
و همین هم شده پایه گذار حجم جدیدی از حرص خوردنهای شبانه روزی من ماستخواه !
باور کنید دیده ام با دو چشم و شنیده ام با دو گوش که خوشحالند از شنیدن این خبر یا شایعه یا هر کوفت دیگر ...
و همه هراسم از این است که آن اتفاق هزاران سال پیش باز تکرار شود ...
( نه ... اصلا اینجوری راه ندارد حرف بزنم ... ! یک کمی حرص و جوشم بیشتر از این حرفهاست! )
( صبر کنید ............. بله !!! فهمیدم ! )
( با اجازه ! من چند لحظه هر گونه شک و تردید نسبت به وجود خدا را کنار بگذارم )
ای خدااااااااااااااااااااااااااا!
( متشکرم)
رفقا !
ذوق می کنند ... خوشحال می شوند ... اسم آمریکا که می آید قند توی دلشان آب می شود ...
کاری ندارم به امپریالیسم و سرمایه داری و مبارزات ضد سرمایه داری و ...
این کشور بی نام شمال قاره آمریکا که الآن شده مهد هنر نوین!
شایع شده که می خواهد بیاید ما را آزاد کند ... و مردم هم دلشان غنج می زند برای آزادی آمریکایی ...
می دانید مثل چه می ماند ؟
دلت درد بکند و پشت در که مانده ای پایت هم بشکند ... یا بدتر ! ... بیایند قلقلکت بدهند.
می زنم خودم را درب و داغان می کنم ها ... آخر چرا آمریکا ؟
اگر جدا حمله بکند :
دراینتر نت همزمان جستجو کنید واژه های آمریکا و عراق را ، آمریکا و ویتنام را ... اصلا فقط واژه جنگ را ...
هم عکسها را ببینید و هم مطالب را بخوانید .
اگر حمله کند ، اما نه چندان به آن صورت :
به شدت به یاد صعود " ممانعت پذیر آرتورو اوئی" می افتم ... یکی از کارهای برشت که خیلی خیلی دوستش دارم ، بس که زیرکانه و اندیشمند است ...
می رفتند سبزی فروشی ها را آتش می زدند تا قدرت آرتورو اوئی بیشتر شود.
اگر حمله کند :
دفاع بکنیم : این قضیه اش کمی با حمله عراق فرق می کند .
دفاع نکنیم : بنده می روم سبیلهایم را از ته می تراشم و سرخاب می مالم.... شما چطور؟ ... خانم ها هم لطفا سبیل بگذارند ...
اگر حمله کند آن چنان که باید و شاید :
می توانید لذتی را که تحت حکومت آمریکا بودن خواهیم برد از الآن تصور کنید؟
گور پدر امپریالیسم؟ ...
نه ! ( با اجازه ! ) خدا لطفا هر جا که هست روح پنجاه و سه نفر را قرین رحمت کند .
عجب آش شله قلمکاری می شود خاور میانه بزرگ...
عجب کتابی بود " ریشتر ۱۰" آرتور . سی . کلارک ...
عجیب لذت می برم!
قضیه چه بود ؟
انرژی اتمی؟ ... آهان ... یادم آمد ... آقای شیراک را که می شناسید ... چه مرد نازنینی است ... صدایش در آمده ... خوشبختانه تمام حمایتهایی را که از عراق کرد ، از ما دریغ خواهد کرد!( چند وقت پیش که همچین چیزهایی انگار شنیدم ... حالا دیدید ایشان هم شب خوابیدند صبح پا شدند نظزشان تغییر کرد .)
ذوق کنید ... لابد آمریکا حمله می کند و از سال آینده می توانیم همه با هم برویم کنسرت شهرام صولتی...
خوش بگذرد...
چه بگویم ؟
ای بابا ! ذوق می کنند خبر حمله آمریکا را می شنوند ...
مردی با هیجان برای دوستش تعریف می کرد :
ــ آقا ... داشتم توی دریا شنا می کردم ... یهو یه کوسه پیداش شد این هوا ... گذاشت دنبالم ..
ــ ( با فریاد بخوانید ) نه؟ ... وای... چی کار کردی ؟ چی شد ؟
ــ هیچی آقا ... پریدم بالای درخت...
ــ مرد حسابی ... وسط دریا درخت کجا بود؟
ــ ( شاکی شوید و بی حوصله از نفهمی طرف )ای بابا ... چرا نمی فهمی؟ ... چاره دیگه ای نداشتم...