شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۳ دی ۲۲, سه‌شنبه


می گویند در زمان آغا محمد خان قاجار کسی نمی دانسته " قاف " را چه جوری می نویسند ، پس همه به همدیگر می گفتند آغا ... با حساب این گفته ، نتیجه می گیریم که هر چه در مورد آغا محمد خان گفته اند دروغ بوده است ... اساسا هر چه در مورد این قاجارها گفت اند دروغ بوده... مثلا حرفهایی که در مورد نوه همین آغا محمد خان ، یعنی ناصرالدین شاه زده اند و می گویند او نه نوه آغا محمد خان بوده و نه بچه اش و نه حتی دختر خاله اش...

آخر مگر می شود آدم بچه یک نفر نباشد و کاره ای بشود... تازه نه هر کاره ای... آدم بچه و نوه نتیجه یکی نباشد و شاه بشود؟

به طور قطع اشتباه و یا عمدی در کار بوده است... اساسا آدم تا بچه یک نفر نباشد هیچ کاری از پیش نخواهد برد...

به هر حال ... اینها را گفتم تا یک ماجرای جالب از عهد ناصری را روایت کنم ...

می گویند در زمان ناصرالدین شاه تلویزیون فقط یک شبکه داشته که در آن صبح تا شب و شب تا صبح فقط تصویر ناصرالدین شاه پخش می شده که یا مشغول پیانو نواختن بوده ، یا نقاشی کشیدن یا سخن گفتن و بعضی وقتها هم خر داغ کردن ...اینترنت هم فقط یک سایت داشته که مدام تبلیغ همان یک شبکه را می کرده ... مردم هم صبح تا شب و شب تا صبح باید می نشستند و همان شبکه را تماشا می کردند و یا اینکه می رفتند در اینترنت و برای ناصرالدین شاه کامنت می گذاشتند...

تا اینکه یک روز در سراسر کشور این خبر پیچید که قرار است شبکه دو هم افتتاح شود با برنامه های متفاوت ... تا یک هفته این خبر در صفحه اول تمام روزنامه ها چاپ می شد و در اینترنت پشت سر هم میل های تبلیغ این شبکه فرستاده می شد و حتی لای نان هم کاغذهای تبلیغ شبکه دو را

می گذاشتند ...

بالاخره یک روز شبکه دو افتتاح شد ... اما هیچ کس جرات نداشت شبکه یک را تماشا نکند و برود شبکه دو را تماشا کند...چون شبکه یک ، شبکه ناصرالدین شاه بود و مردم می ترسیدند اگر کانال را عوض کنند ناصرالدین شاه ناراحت بشود...

چند هفته ای بر همین منوال گذشت ... یک شب قهرمان داستان ما که کمی حوصله اش سر رفته بود ، هوس کرد که سری به شبکه دو بزند و ببیند آنجا چه خبر است ، شاید کمی حالش سر جا بیاید... پس بعد از این که سری به سایت ناصرالدین شاه زد و در غوغل اسامی شاهان قجر را جستجو کرد ؛ کامپیوتر را خاموش کرد ، رفت پرده ها را کشید ، در ها را چهار قفله کرد ، تلویزیون را برد در اندرونی ( چون هنوز تلفن به ایران نیامده بود ، نیازی نبود تلفن را قطع کند) ، شمعها را فوت کرد و نشست پای تلویزیون ...

شبکه اول که داشت برنامه" چگونه ناصرالدین شاه..." را پخش می کرد ... قهرمان ما نگاهی به دور و بر انداخت و با جسارت تمام کنترل را برداشت و زد شبکه دو ... اول چند لحظه ای فقط گل وبلبل و برفک پخش شد ... بعد ناگهان تصویر آغا محمد خان مرحوم بر صفحه ظاهر شد...

آغا محمد خان اخمهایش را کرد تو هم و به قهرمان ما گفت : (( خائن ... فورا برگرد شبکه اول !))

بله ... حالا حکایت ...

هر گونه استفاده یا نقل از این روایت بدون اجازه کتبی راوی ممنوع می باشد.

( چون خود من هم کپی نکرده ام!)



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter