زشتی جذاب است و زيبايی خيره کننده و حتی دافع ...
زيبايی دور از دسترس به نظر می آيد...مغرور است و برقراری ارتباط را ناممکن می سازد .
زشتی خودمانی است.
زشتی : همان که هستم ٬ بی هيچ کم و بيش.
زشتی پذيرفتن خويش است و از آن پس تلاش برای خلق خود و تکميل خود ...
زيبايی : دفع خويش و دفع هر گونه حرکت به جلو ...تلاش برای ماندن در وضع مقبول ( نه وضع مفيد! ) تلاش برای بزک کردن و بيش قبولاندن خود.
زشتی نوگرا است و زيبايی کهنه گرا .
زشتی خواهان حرکت است و زيبايی خواهان سکون.
زشتی همان بدی نيست . زشتی پذيرفتن آن چيزيست که هستم و تلاش برای خلق چيزهای بهتر ...
در زشتی من از نقص خود آگاهم و برای رفع آن تلاش خواهم کرد.
زيبايی من را در غرور بهترين بودنم چنان اسير می سازد که هر چيز نويی در من هراس بر می انگيزد.
من چون زشتم ٬ زيبا نيز می توانم بود.
زيبايی تنها زيبايی است.
من زشت هستم ... از موجودی که هستم راضی ام ... باری ... می خواهم بهتر نيز بشوم ... به بزک نياز ندارم اگر بپذيرم خود را آنگونه که هستم بنمايانم...
و در آن صورت به لطف بی نقاب بودنم٬ جذاب و صميمی خواهم نمود.