شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۳ بهمن ۱, پنجشنبه


اين مطلب را برای افتتاح وبلاگ آينه ام نوشته بودم ... آن موقع هنوز پرشين بلاگ فيلتر بود ( نمی دانم هنوز هست يا نه... به هر حال من که الآن دارم در آن می نويسم ٬ و تا آنجا که از دوستان شنيده ام مثل اينکه جدی جدی آزاد شده...)

به هر حال ... ديدم اصول هستی زير سوال می رود اگر چيزی در آينه باشد که در اصل امر موجود نيست ... گفتم مطلب را در اينجا نيز بياورم ... خيلی خوشحالم که دوباره زنده شدم...

---------------------------------------------

سلام ...

خوب! حقیقتا حوصله نوشتن هیچ مطلب خاصی در این مورد ندارم ... منظورم فیلترینگ ( واژه را درست استفاده می کنم؟) پرشین بلاگ است ... راستش را بخواهید در مورد اورکات خیلی ناراحت نشدم ... گر چه می توانم بگویم آشناییم با چند نفر از دوستان و اساتید خوبم از طریق اورکات بوده و برای اولین بار در اورکات توانستم جذابیت دنیای مجاز را دریابم ... مخصوصا از طریق کامیونیتی هایش... به هر حال ... در این مورد شخصا علاقه ای به اعتراضها و راهکارهای موجود ندارم ... روش خودم را ترجیح می دهم... هر چقدر هم به نظر محافظه کارانه بیاید ٬ مهم نیست ... اساسا از غوغا بیزارم ...

بله ... می گفتم... اما بسته شدن پرشین بلاگ بدجور خلقم را تنگ کرد ... نه فقط به علت بسته شدن وبلاگ خودم ... بلکه بیشتر به این علت که از دسترسی به وبلاگهای خواندنی و جذاب چند نفر از دوستان و اساتیدم محروم شدم ... و نیز به این علت که ... بگذریم ... اصلا مهم نیست که محدودیت یعنی چه ... و رو به چه سویی دارد ...

به هر حال ... همه اینها را گفتم تا بالاخره بگویم از این به بعد در این صفحه خواهم نوشت ... امیدوارم اینجا نیز همراهم باشید ... و امیدوارم دوستان و اساتید گرامی ام نیز به جای دیگری نقل مکان کنند تا دوباره بتوانم با خواندن مطالبشان هم یاد بگیرم و هم لذت ببرم ...

در ضمن ... دوست عزیز خاص! تفاوت هست بین محافظه کاری و ترسویی و آینده نگری ... ادعا نمی کنم که زیرکم و سرد و گرم چشیده ... اما بد بین هستم ... نسبت به هر چیز که از آن بوی خامی بلند شود و هر چیز که از سر نا آگاهی باشد ... به هر حال من یک آریستوکراتم ... تاکید می کنم ... آریستوکرات ... البته از نوعی که افلاطون به آن اشاره کرده ... ( بالاخره افلاتون درست است یا افلاطون ؟)

از بی تصمیمی بدم می آید ... و از اینکه هر کسی بتواند تصمیم بگیرد ... رفتارم و تصمیم هایم نیز در راستای همین عقیده ام است ... عقیده ام به شرافت نه اشرافیت ... و شرافت را در خرد می بینم و انسانیت ... نه در خون ...

در ضمن ... از پاک کردن لجن با لجن نیز بیزارم ... شاید به نظرت خیلی (( امل و فناتیک )) بیایم ... ولی معتقدم به

از محبت خارها گل می شود

اساسا هیچ چیز را بالاتر از مهر و مهربانی نمی دانم ...

امیدوارم توضیحاتم کافی بوده باشد ... هم برای تو که من را دو رو و ترسو و بی مسئولیت می خوانی ٬ هم برای دوستانی که شاید هیچ شناختی از من نداشته باشند ... من در قبال مردمی که در کنارم و یا دور از من زندگی می کنند و به زندگی من معنا می دهند مسئولم ... من در قبال آنچه زنده است مسئولم ... نه در قبال اندیشه غبار گرفته فلان شخص که نشسته و هوار می زند که آی بردند و خوردند ... چون جواب من برای او بسیار کودکانه است ... خواهم گفت اول خودت نبر و نخور ... نشستی و باد می زنی خودت را و به فکر مردم سوخته زیر آفتاب هستی؟

نه عزیز ... اصلا من ترجیح می دهم زیر آفتاب بسوزم و کباب بشوم ... تو خنک باش ... در ضمن ... دست از سر اندیشه های نیک بردار ... این اندیشه ها روزگاری برای خودشان آبرو و اعتباری داشته اند و هنوز هم دارند ... چرا برای خودت یک " ایسم " جدید نمی سازی؟

سفر بودیم ... با دوستان ... و یاشار عزیز هم بود ... سر ظهر داشتم در خیابان سرود می خواندم ... یاشار به مطلب مهمی اشاره کرد که گرچه الآن کلمه به کلمه به خاطر ندارم ٬ اما مضمونش توی گوشم هنوز می پیچد ... باید به فکر مردمی بود که سر ظهر مشغول استراحتند ... سرود خواندن به چه دردشان می خورد جز اینکه آسایششان را بر هم بزند؟

حالا من بیایم خودم را آتش بزنم که اورکات را فیلتر کرده اند ؟ ... چه دردی از پدرم دوا کرده ام؟ ... چه مشکلی از پیش پای تو برداشته ام ؟ ... لابد می گویی آزادی...

من از آن ابلهی که می گفت می شود در قفس آزاد بود هیچ دل خوشی ندارم ... اما می گویم اول روان خودت را آزاد کن ... اصلا اول یاد بگیر مهربان باشی ... در قفسی ؟ باش... چرا شکم هم قفست را می دری؟... شیر درنده را اگر آزاد کنند خطرناک است ... آزادی لیاقت می خواهد ... باید خرد استفاده از آزادی را پیدا کنی ... وقتی پیدا کردی دیگر آزادی ...

به هر حال ... من قفسی نمی بینم ... غیر از خودم ... غیر از اندیشه مانده وامانده ام ... غیر از بی دانشی ام ... تو اگر ته دانش را در آورده ای و آن قدر آزاد منشی که البرز هم برایت کوچک است ... خوب! برو به آلپ... بهانه نمی خواهد اینقدر که ...



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter