شبکـــه‌ی تارعنکـــبوتـــی رنگــین به روایت ســـاســـان م. ک. عــــاصـــی


۱۳۸۳ دی ۱۳, یکشنبه


از همه پنهونه ، از شما چه پنهون ، کم کَمَک و نم نمک دارم حوصله نوشتن وبلاگ رو از دست می دم ... نشونه اش هم همین که جمله هام شل و ول شدن ... و این اصلا نشونه خوبی نیست ... گرچه نشونه بدی هم نیست ... حتما می پرسید چرا ؟... اگر هم نمی پرسید چندان مهم نیست...چون به هر حال اومدم که همین رو بنویسم...

دلایل زیادند...دلیل اولش اینه که در حال حاضر ۲ ساعت تمومه که آداجیوی آلبینونی داره به طور مداوم تو اتاق من خودشو به در و دیوار می کوبه ... انصافا اگه یه آدم سالم هم تو یه روز ۲ ساعت بی وقفه به آداجیوی آلبینونی گوش بده ، تمام تنش اگه کهیر نزنه ، جوونه می زنه ... من نمی دونم اون پدر بیامرز ( منظورم حضرت آلبینونیه که البته خودش هم بیامرز شده ) وقتی داشته این قطعه رو می ساخته چه بلایی سرش اومده بوده ( در ضمن...همین جا از تمام موسیقی شناسان طلب یاری دارم ... این آداجیو مربوط به کدوم اثر آلبینونیه؟... همین جوری محض تفنن یه آداجیو نوشته یا وسط یه کنسرتویی ، سمفونی ای ، چیزی بوده؟) بله ... گفتم نمی دونم خودش چه حالی داشته ، ولی می دونم خود من هر وقت این قطعه رو گوش می کنم نه تنها حالم بده ، بلکه بدتر هم میشه ... خوب ... این دلیل اول ...

حالا چرا حالم بده و دیگه دارم حوصله وبلاگ نوشتن رو از دست می دم ...

دلیل دوم و سوم واقعا شخصیه ... دلایل دیگه اش...

شما خودتون قضاوت بکنین... بنده می شینم نیم ساعت تمام عمل شنیع تایپ کردن با چهار انگشت رو انجام می دم ، بعد می رم مطلب رو می ذارم تو وبلاگ و بعد ... بی بی دی با بی دی بو!

مطلب می پره ! به همین سادگی ... سایت مطلب رو غیب می کنه... حالا کجا ظاهرش می کنه من نمی دونم ... تو وبلاگ من که نیست ... از اون طرف یه شب پا می شم برم وبلاگمو چک کنم .. می بینم دِ بیا... به جای وبلاگ من یه وبلاگ باز می شه به اسم "بچه خوشگل "... با حماقت تمام می شینم می خونمش... و چشمتون روز بد نبینه ، تمام اصول اخلاقی لک وپیسم که زیر سوال می ره هیچ ... بلکه تا دو روز روم نمی شه تو چشم خودم نیگا کنم... امیدوارم هیچ وقت کنجکاو نشین و نرین این وبلاگ بر اساس اصول خودش محترم رو بخونین... ولی اگه کنجکاو شدین ، قید هر گونه شرم و حیا رو بزنین... البته قبول دارم...دنیا عوض شده ... باید دید مدرن داشته باشم نسبت به مسائل جنسی ... اصلا کی به کیه؟... با عرض شرمندگی تو مدلهای جدیدش حیوونهای قلعه حیوانات هم در امان نیستند.. بله... اما چه کنم که من اُمل و عقب مونده و فناتیکم... هنوز چشمم به اخلاقیات گرد و غبار گرفته حضرت کانته ... چه کنم؟ شما بگین؟... کسی به من یاد نداده که چاک قلم رو بکشم هر مزخرفی دلم خواست ، همین جوری محض صفای دل بنویسم و بذارم ملت بخونن دلشون رو جلا بدن ... نه ... من اینجوریشو دیگه نیستم ... نه که ادعای ادب و اخلاق بکنم .. خیر!... اتفاقا تو مجموعه "دامبولی " اونقدر مزخرف نوشتم که یکی دو تا از دوستام رسما به این همه " بی پردگی و بی ادبی و زیر پا گذاشتن اصول اخلاق و ادب " اعتراض کردن... اما برای خودم دلیل داشتم ... شما بگین... آدم می تونه یه راپسودی برای تهران بنویسه و توش این چیز هایی که دوستان عزیز من اشاره کردن نباشه؟...

به هر حال خیر سرم برای خودم دلیل دارم و در ضمن ننشستم یه کاره خاطرات لجنبار خودم و دیگران رو از هر گونه گند کاری بنویسم... و نکته جالب اینجاس که فلان وبلاگ که توش یه بار به فلان عمل یا شخص اعتراض شده فیلتر می شه ، اما وبلاگ مذکور و امثالهم ، سر و مر و گنده هر روز آپدیت می شن...

ماجرا البته به همین جا ختم نمی شه ... بعد از وبلاگ خودم ، گفتم برم نوشته های دیگر دوستان و سروران رو بخونم ... اما دیدم که بله ... کار از خرک در رفته ... تمام وبلاگهای عزیز به همون وبلاگ مذکور ختم می شن... و این در پرشین بلاگ بود... مشکل گریبانگیر وبلاگهای "بلاگ اسپات" و "بلاگ اسکای " هم شده بود... گرچه مشکل عزیز برای اون سایتها سرنوشت مودبانه تری رقم زده بود...

تمام این دردسرها رو بذارین کنار تلاشهای چند ساعته برای مطلب جدید گذاشتن .... ویران شدن قالبها ... و عدم توانایی ذخیره کردن...

خوب...آدم سالمش هم اینجور وقتا حق داره کهیر بزنه ... یه کهیر سبز درست وسط پیشونی... و تازه ای کاش حداقل خواننده داشتم !( البته هنوز عقده ای نشدم... چون انصافا تا به حال چند نفر از دوستان و اساتید گرامی ام لطف کرده ان و نه تنها وبلاگ من رو خوندن بلکه از طریق یادداشتها و تلفن نظر لطفشون رو به من رسوندند...)

اینها البته مشکلات اینتر نتی بود که ماجرای هک شدنم و هزینه بیچاره کننده کارت اینتر نت و سرعت پایین سرورها و ویروسهای عجیب و غریب ( که فعلا به کمک چند تا آنتی ویروس دوست داشتنی شرشون کمتر شده ) ازشون حذف شده بود...

ای کاش می تونستم کمی هم از مشکلات غیر مجازی براتون بگم ... ولی می دونم نه شما حوصله شنیدن درد دلهای یه پسرهء هاف هافو رو دارین و نه خود این پسرهء هاف هافو حوصله درد دل کردن داره ...

آخر سر .... لطفا اعتراض نکنین که چقدر غر می زنم ... چون در همان دو سه یاد داشت اولم پیش آگاهی داده بودم که بنده به شدت غر غرو ام... می گین چی کار کنم؟... تو دنیای واقعی که بیست و چهار ساعت مشغول گرفتن ژستهای شاد! و تحویل دادن لبخندهای ابلهانه ام ... تو دنیای مجازی حق ندارم چار کلام غر بزنم؟... اصلا می خوام یکی به من بگه چرا گوشکوب قلمبه اس؟

( در ضمن.. لطفا یکی به اون سوالم در مورد آلبینونی لطف کنه و جواب بده... از قبل البته گفته باشم...یک در دنیا و هر چند تا دلش خواست در آخرت ثواب داره... حسابش با من که نیست...)



  Comments:  ارسال یک نظر
<< Home

[ خانه| پست الكترونيك ]

انتشار الکترونیکی نوشته‌های این وبلاگ همراه لینک، و چاپ آنها تنها با اجازه‌ی نویسنده (ساسان م. ک. عاصی) مجاز است

Home
E-mail
Feed

دیوارپَرده

راهــــــــــرو

گوگل ریـــدر

پیوندها

جستار
فرزان سجودی
حضور خلوت انس
نویسش نقطه الف در نقطه الف
N.EHT.1927. ART
یادداشت‌های شیوا مقانلو در کازابلانکا
نقره‌ی اثیر
...آمدم، نبودید
یادداشت‌ها و چیزهای دیگر
تنهایی پر هياهو
Sir Hermes Marana the Great
A Man Called Old Fashion
شوخی روزگار
آفتاب پرست
لولیتا
سرزمین رویاها
وضعیت بینابینیت
راز
زن‌نوشت
سپینود
موسیقی آب گرم
میرزا پیکوفسکی
امشاسپندان
قصه‌های عامه پسند
Osmosis
کتاب‌های عامه‌پسند
کتاب‌خونه
اگنس
ماهی_سیاه_کوچولو
دفترهای سپید بی‌گناهی
درباره نشانه
LIthium
لحظه
رگبار
گل‌تن
حقایق درباره‌ی نازلی دختر آیدین
خرمگس خاتون
آدمهای خوب شهر
روز برمی‌آید
U2
لولیان
نوشته‌های اتوبوسی
Agrandissement
پیاده رو
Déjà Vu
فلسفه در اتاق خواب
ذهن سیال
دختر بودن
خودخویش‌نامه
زن نارنجی
1807
همشهری کاوه
غربتستان
دالان دل
برج شادی
لحظه‌هایی از بودن
آنکس که نداند
خودکار بی‌رنگ
شور
تفتستان
علیرضا معتمدی
ترانه‌ای در تاریکی
!همين كه هست
دنیای هیچ‌آلودِ من
گلاره و نارنج طلا
عاقلانه
داستانک‌های چوبی
مشعشع‌ نامه
مینیمال‌ها و طرح‌های رضآ نآظم
نگین
٤دیواری
صدف فراهانی
Frozen words
گلناز والا
ايزدبانو
الهه مهر
بیلی و من
روزمره
بانوی اردیبهشت
فلُّ‌سَفَه
دید هفتم
پاپریک
از مهتابی به كوچه تاريک
حبسیات
روایتی دیگر
راوی حکایت باقی
سوراخ تو دیوار
دندانهای تيز
نامه های جامانده
یادداشت‌های یک معترض

شعـــــر

نامه‌هایی به خودم
یداله رؤیایی
همین‌طوری نوزدهم
پاگرد
اتاقي از آن خود
...می‌خوام خودم باشم
کوتاه نوشته های من
من واقعی
Photo Haiku
کو
یادم تو را فراموش

ســایت‌ها

تغییر برای برابری
هزارتو
جن و پری
زنستان
آکادمی فانتزی
هنوز
هفتان
رادیو زمانه
بلاگ‌نیوز
بلاگچین
کارگاه
دیباچه
مجله‌ی شعر در هنر نویسش
هستیا
دوات
کتاب قرن

مـوسـیـقی

گفتگوی هارمونیک
BANG Classical
آرشه
هنر و موسیقی
My Reticence
Classic Cat
هرمس
مرکز موسیقی بتهوون
آوای باربد

عکاســــی

Masters of Photography
FanoosPhoto
Nazif Topçuoğlu
کسوف
یکی دیگه
نگین فیروزی

گالـــــری‌ها

Artchive
ژازه طباطبائی
آرون جاسینسکی
نگین احتسابیان
آزاده طاهائی
مکرمه قنبری
Chera na ...?

هنرکـــــــده‌ها

موزه هنرهای معاصر
خانه‌ی هنرمندان ایران
بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران

آرشـــــیو

دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مهٔ 2008
ژوئن 2008
ژوئیهٔ 2008
اوت 2008
سپتامبر 2008
اکتبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
نوامبر 2009
ژانویهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
سپتامبر 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
فوریهٔ 2011
ژوئن 2011
مهٔ 2012
ژوئن 2012
ژوئیهٔ 2012
اکتبر 2012
نوامبر 2012
آوریل 2013
ژوئن 2013
ژوئیهٔ 2013
سپتامبر 2013
آوریل 2014
مهٔ 2014
ژوئن 2014
اکتبر 2014
دسامبر 2014
ژانویهٔ 2015
فوریهٔ 2015
آوریل 2015
مهٔ 2015
مهٔ 2017
ژوئن 2017
سپتامبر 2017
نوامبر 2018
دسامبر 2018
آوریل 2019
ژانویهٔ 2020
فوریهٔ 2020
مهٔ 2020

Counter