حتما خود شما بهتر از من می دانید که بدن و روان نیاز به تعادل دارد برای سلامت ... امروز اتفاقا نشسته بودم و فکر می کردم ( البته این مبین آن نیست که وقتی ایستاده ام فکر می کنم...) به ذهنم رسید که اندکی دچار کمبود غم و غصه شده ام ... دیدم حیف است اینقدر خوش باشم ، خواستم تقاضای کمک کرده باشم... همین طور بی غم و غصه که نمی شود... راست راست بروم و بیایم و از فرط خوشی فوگهای باخ را با سوت بنوازم و لابد پس فردا هم بحث سیاسی راه بیاندازم و بعد هم هوس نجات بشریت به سرم بزند...
به هر حال ... اگر پیشنهاد ی داشتید حتما به من بگویید...
اما لطفا نگویید تلویزیون تماشا کن... چون به اندازه کافی مشکلات اخلاقی و غیر اخلاقی و فرهنگی و بی فرهنگی دارم و واقعا نیازی به تشدید آنها نمی بینم...و اساسا این قضیه غم و غصه دار بودن تنها بهتانی است که به تلویزیون این جوری نمی چسبد و یک جور دیگر می چسبد. در ضمن مطلب بالا هیچ ربطی به مطلب پایین ندارد... از قدیم هم گفته اند کوه به کوه می رسه ولی آدم به آدم نمی رسه...
امیدوارم هیچ وقت مصیبت نبینید و کارتان دور و بر تلویزیون و اصلا هر جایی که تلویزیون روشن است نیافتد... اساسا نمی دانم این چه هزینه بی خودی است که دوستانمان در این رسانه انجام می دهند... پیشنهادم این است که یک کتاب حاوی انواع و اقسام فحشهای رکیک بی درد ( منظورم از آن نوعش است که تا یک ربع بعد از مصرف آدم متوجه نمی شود چی شنیده است ) بچاپند و در دسترس عموم قرار دهند و جزو برنامه درسی تمام پایه های تحصیلی هم بگنجانند... انصافا اشاعه فساد اخلاقی از نوع مرغوب و بی خطرش که صدای کسی هم در نیاید این قدر زحمت نمی خواهد... بنده البته خوشحالم که هنگام تماشای تلویزیون مجبور نیستم فیلمهای " تارکوفسکی " را سانسور نشده ببینم و اخلاقیاتم لک بردارد... در همین جا هم از دوستانی که توانستند مچ انسان بی اخلاقی همانند "آندری تارکوفسکی " را که بی خود بی خود در فیلمهایش صحنه های بی تربیتی می گنجاند بگیرند تشکر می کنم... ( یکی نیست به این آقای تارکوفسکی بگوید چیزی ازت کم می آمد اگر در "سولاریس " و "آینه " خانمهای بی حجاب نمی گذاشتی؟... اصلا اگر خانم " مارگاریتا تره خووا" با لباس می رفت حمام و یا نمی رفت حمام شپش می گذاشت؟... فیلم که جای حمام رفتن نیست... من می دانم دیگر ... اینها همه اش توطئه است برای لک کردن اخلاقیات ما)...
اما علیرغم خوشحالی،دلم هم برای این دوستان تصویر عمومی عزیزمان می سوزد(قابل توجه فرهنگستان...این لغت تصویر عمومی را بنده خلق کردم تا جای واژه بی ریشه تلویزیون بگذاریم...می توانیم"دیدگاه خانگی به سوی جهان بیرون " هم بگوییم. )
برای اینکه این همه تلاش واقعا نیاز نیست برای گنداندن! ول کنید خودش می گندد... مغز را می گویم ...
این فیلمهای بی تعهد خارجی را هم پخش نکنید... التماس می کنم دست به این کار نزنید... چه کاری است؟ ... بگذارید هر انسان بی تعهدی که خواست " تارکوفسکی" و " برتولو چی " و " فلینی " ببیند برود خودش تنهایی مرتکب این گناه بشود... زحمتتان می شود ... هی باید بگردید نکته های بیمارگون بی اخلاقی حضرات نامبرده را پیدا کنید تا اخلاقیات هموطنان عزیز لک نشود ، آنوقت خسته می شوید ، حوصله نمی کنید سریالهای قشنگ قشنگ بسازید...
حالا اگر کسی می گوید نه ما دوست داریم این قرمه های سینمایی را ببینیم به من ربطی ندارد... من فقط نظر خودم را گفتم ... به هر حال فیلمی که وسطش خانم " تره خووا " حمام می رود ، حسابش مشخص است ...
در پایان از دوستان عزیزی که احتمالا احساساتشان به خاطر این نوشته درباره تلویزیون خدشه دار شد پوزش می طلبم... می دانم که در قاموس روشنفکران آمده است که نباید به افکار عموم توجه کنند و باید تمام اندیشه خود را متوجه مطالب خاص کنند... اما بنده قبلا هم اشاره کرده ام که به خاطر ترک دانشگاه موفق نشدم روشنفکر بشوم و گاهی ذهنم سراغ مسائل بی ارزش و کوچکی می رود که هیچ ربطی به نجات بشریت ندارد و حتی بعضی اوقات بی ادب می شوم و نگاهی هم به تلویزیون می اندازم ...
به هر حال ... از این طریق خواستم از دوستانی که صبح تا شب و شب تا صبح در تصویر عمومی مشغول ارتقا فرهنگ ما هستند تشکر کنم و خواهش کنم دهان به دهان آدمهای بی ادبی چون تارکوفسکی نگذارند... ولش کنند تا بعد از مرگ در گور آرام بخوابد و در گمراهی خویش بماند... فیلمهای وطنی پخش کنید... اولین پیشنهاد من " کما " است... گر چه سریالها به اندازه کافی انجام وظیفه می کنند.
در ضمن ... دوباره اشاره می کنم... دو پاراگراف اول ( مخصوصا پاراگراف اول ) هیچ ربطی به مطالب بعدی ندارد و حسابش جداست... لطفا مطالب را باهم قاطی نکنید... این را جدی گفتم ... گر چه همیشه جدی می گویم... نیاز به تکرار که نیست؟... آن دو پاراگراف کذایی مربوط به قضیه دیگری می شوند... دریافت شد؟
ای بابا... جدی گفتم ... مطلب بالا تر مربوط به اندوه است ... مطلب پایین تر مربوط به تلویزیون( لابد فکر می کنید دارم شوخی می کنم و این همه اصرارم برای این است که شما به ارتباط این دو موضوع فکر کنید... نه! به آن یک ذره شرفم که در گروی بانک نیست قسم که این دو قضیه جدا هستند... هوس کردم پشت سر هم بنویسم... این هم از دردسرهای هوسبازی... حالا هی من توضیح بدهم ... هی شما قبول نکنید...)