سرخوش نیستم. حالم خوش است؛ ولی خوشحال هم نیستم.

محزون نیستم. ناراحت هم نیستم!

همه آن چیزهایی که خشمگینم می‌کردند هنوز و مثل همیشه هستند.

اما دیگر آن‌قدرها هم خشمگین نیستم.

بی‌‌خیال؟

نه! بی‌خیال هم نیستم. اتفاقا هیچ وقت مثل این روزها پرخیال و باخیال نبوده‌ام!

فقط هستم. همین!

* * *

تمرین‌های بدن را دوباره شروع کرده‌ام. فعلا سبک گرفته‌ام تا کمی راه بیفتم. کسانی که یک بار حرکت دلفین را انجام داده باشند( دو دست را ستون کردن زیر بدن و بدن را قائم بر دو دست نگاه داشتن و بعد انحناء دادن به بدن، تصویری می‌دهد مثل دلفین) می‌دانند چقدر سخت است بعد از یک سال تمرین نکردن دوباره انجام دادنش... اما انرژی خوبی برای رسیدن به آن روزها و شاید گذشتن از آنها را در خودم احساس می‌کنم.

تمرین‌های صدا را هم شاید همین‌روزها شروع کنم. کار سختی است و عدم اعتقاد کامل من به آن صداهای بتونی، همیشه تمرین‌های صدایم را نصفه کاره گذاشته! راستش ترجیح می‌دهم تمرین‌های آواز کلاسیک را بگذرانم تا عربده‌کشی‌های مرسوم تمرین صدا را...

حتی تمرین موسیقی را هم اندکی از سر گرفته‌ام.

خب! تمام اینها همراه حس نوی نوشتن که سراغم آمده و یک پیشنهاد هنوز قرص و محکم نشده به یکی از دوستان برای نوشتن یک فیلمنامه ‌ـ که تقریبا از سوی آن دوست گرامی هم پذیرفته شد ـ همه می‌توانند دلایل خوبی باشند برای سرخوشی...

اما من سرخوش نیستم.

به دو دلیل:

هنوز اندوه‌ جریان دارد.

هنوز آن چیزی که می‌تواند پایداری این موقعیت را تضمین کند ندارم.

پیش از این، دو بار تمریناتم و کلا همه کارهایم قطع شده بود. یک بار به خاطر یک مشکل فیزیکی و بار دیگر به خاطر یک بحران روحی... هر دو بار، بعد از چند وقت کار را از سر گرفتم. نتیجه بیرون آمدن از بحران دوم، دو فیلم کوتاه (که یکی به خاطر مجوز و دومی به خاطر هزینه سنگین نیمه‌کاره ماند ) شد و چند داستان نیمه بلند...

اما باز هم پایدار نبود.

آن چیز که باید، نبود و هنوز هم نیست.

برای همین می‌دانم که تا آنجا که به خودم مربوط است باید فقط تلاش کنم و مقاومت و آنجایی هم که خارج از حیطه خواست و توان من است، باید باز هم تلاش کنم و صبر (در هر صورت انگار باید یک کار انجام دهم در دو حیطه! به علاوه کمی چاشنی‌های لازم!)

خب! بخش دوم ((نیم‌روی شبانه)) را احتمالا همین امشب روی وبلاگ می‌گذارم.

-------------------------------

آقای اسدالله علیمحمدی گرامی همراه اين خبر٬ یادداشتی نوشته‌اند که خواندنش را به شما پیشنهاد می‌کنم:

گنجی از مرگ نجات یافت