روزگار عجیبی را دارم از سر می‌گذرانم. وبلاگ هم پدیده غریبی شده برایم... یک‌جور گریزناپذیری خاص...

به‌هرحال، نمی‌دانم چرا فرصت کافی نیست برای رسیدگی به‌ این صفحه برایم... گرچه زمان زیادی را هم می‌گذرانم در دنیای مجاز... حوصله نوشتن شاید نیست.

چهار موضوع مهم دارم که اگر کمی، فقط کمی بتوانم روی آنها تمرکز کنم، به زودی درباره‌شان می‌نویسم. چند مطلب آماده هم هست که در چند روز آینده در وبلاگ خواهم گذاشت... به‌هرحال... خواستم قبل از اینکه به چند خبر اشاره کنم خودم هم چیزی گفته باشم!

البته بعضی خبرها را به احتمال بسیار زیاد خودتان قبلا شنیده یا خوانده‌اید. قبلا هم گفته بودم، اصلا نمی‌توانم یک بلاگر خبررسان خوب باشم... کلا نمی‌دانم یک بلاگر "چه‌جوریِ" خوب می‌توانم باشم! به یک مشکل عجیب برخورده‌ام. از وقتی وبلاگ می‌نویسم، داستان‌نویسی برایم کمی مشکل شده... می‌توانم بگویم تخیلم زیرسوال رفته... می‌توانم بگویم وبلاگ‌نویسی شده دشمن تخیل من...

قبلا اخبار را می‌خواندم و در ذهنم می‌ماند و ته نشین می‌شد و بعد به صورت یک ماجرای خیالی درمی‌آمد و می‌شد سوژه یک داستان... چند وقتی ‌است که حوادث فرصت پیدا نمی‌کنند در ذهنم ته‌نشین شوند. می‌شود گفت کلی پول خرد دارم که فرصت نمی‌شود جمعشان کنم و یک کتاب بخرم و هر چه دستم می‌آید خرج کاغذهای کپی شده از یک کتاب می‌کنم.

یک مشکل دیگر هم برای رسیدگی به این صفحه سر راهم هست: هرچه تلاش می‌کنم تا بخش لینک این صفحه را راه بیاندازم، موفق نمی‌شوم. در بلاگ‌رولینگ عضو شدم، فهرست وبلاگ‌ها را وارد کردم، اما در انتقالش به قالبم مشکل دارم و در این چتد روز اخیر بیشتر وقتم برای پیدا کردن یک راه حل صرف شده... به هر حال... چیزی هست به نام ذهن که من واژه آشفته را به عنوان معادلش پیشنهاد می‌کنم!

اولین خبر:

برای اینکه درباره منشور حقوق بشر زنان اطلاعات بیشتری پیدا کنید، به تریبون فمینیستی ایران (که بالاخره موفق شدم لينک ثابت سايت را هم در وبلاگ قرار بدهم) مراجعه کنید. لینک مستقیم به آرشیو :

منشور حقوق بشر زنان